رمان بوک | دانلود رمان | رمان

رمان بوک دانلود رمان جدید با لینک مستقیم رمان ایرانی بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه pdf رمان آنلاین بهترین رمان ها وبلاگ رمانبوک.

رمان بوک | دانلود رمان | رمان

رمان بوک دانلود رمان جدید با لینک مستقیم رمان ایرانی بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه pdf رمان آنلاین بهترین رمان ها وبلاگ رمانبوک.

۲۱ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

رمان آشوب
رمان آشوب

دانلود رمان عاشقانه آشوب اثر رویا رستمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

ماجرای دختری که به تازگی پدرش را از دست داده ، بهر همین داستان مجبور می‌شه همراه با زن پدرش از زادبومش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این زن پدر برادری داره بس مغرور و جذاب ! هنگامی تو خونه ای باشی که انگ دهاتی بودن بهت بچسبونن ، تو خونه ای که بگن بی سواد ، درد داره ، زیادم درد داره ، اما از یه جایی به بعد کم میاری و …

خلاصه رمان آشوب

هیچ چیزی محض دلخوشی به دیوارش آویزان نبود؛ فقط یک کمد، یک میز و صندلی چوبی و یک تخت خواب!

باید خرید میکرد ... روی تخت نشست ... دو دوتا چهارتا کرد ، باید از حساب کوچک خودش همان حسابی که پول توجیبی هایش را در آن می ریخت کمی پول بردارد برای خرید.

روی تخت دمر خوابید و به همین زودی چقدر دلتنگ بود .

صدای فروزان بلندش کرد ، دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و فورا جلوی در رفت ... در را باز کرد که فروزان مادرانه دستی به صورتش کشید و گفت:

رنگ به روت نمونده ... بیا غذا رو درست کن بخور؛ از صبح که حرکت کردیم چیزی نخوردی!

میدونی که حالم بد میشد ... آره قربونت برم حالا بیا بخور!

شادان گره روسری اش را سفت تر کرد و همراه فروزان از پله ها پایین رفت.

میز ناهارخوری 21نفره ی بزرگ با میز و صندلی چوبی که حسابی و شیک تراش خورده بود نگاهش را کج کرد و اخم نشاند میان ابروانش از فردینی که منتظر نمانده در ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آشوب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۹:۵۳
نوول رمان
رمان گندم
رمان گندم

دانلود رمان عاشقانه گندم اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

داستان رمان گندم راجب یک خانواده ثروتمند هست که بیشتر اعضای آن کنار هم زندگی میکنند ، طی اتفاقاتی یکی از اعضای این خانواده به نام گندم متوجه میشود که بچه ای سر راهی بوده، گندم مشکلات روحی پیدا می کند و در طی همین اتفاقات سامان متوجه علاقه قلبی شدید خودش نسبت به دختر عمه اش گندم شده ، اما با یک نامه همه چیز خراب میشود و …

خلاصه رمان گندم

اواخر فروردین بود ... یه روز جمعه ... تو اتاقم که پنجره ش به باغ وا می شد ... روتختم دراز کشیده بودم و داشتم فکرمی کردم!

صدای جیک  جیک گنجیشکا از خواب بیدارم کرده بود ... هفت هشت تا گنجیشک رو شاخه ها باهم دعواشون شده بود و جیک جیکشون هوابود!

رو شاخه ها این ور و اون ور می پریدن و با هم دعوا می کردن ... منم دراز کشیده بودم و بهشون نگاه می کردم!

خونه ما یه خونه قدیمی آجری دو طبقه بود ... گوشه یه باغ خیلی خیلی بزرگ ... یه باغ حدود بیست هزارمتر!

یه گوشش خونه ما بود و سه گوشه دیگه ش خونه عموم و دو تا عمه هام!

وسط این باغ بزرگم یه خونه قدیمی دیگه بود که از بقیه خونه ها بزرگتر بود که پدر بزرگم توش زندگی می کرد!

یه پدر بزرگ پیر و اخمو اما با یه قلب پاک و مهربون!

یه پدر بزرگ پر جذبه که همه  تو خونه ازش حساب می بردن و تا اسم آقا بزرگ می اومد نفس همه تو سینه حبس می شد!

اتاق من طبقه پایین بود که با باغ همسطح بود ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان گندم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۵
نوول رمان
رمان قلب آهنی
رمان قلب آهنی

دانلود رمان قلب آهنی اثر زینب رحیمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد بخت و طالع سه دختر جوان می باشد که با ورود به دانشگاه و اجتماع زندگی آنها تغییر می کند ، دخترانی از جنس آرامش و شیطنت های کودکانه دخترانی که با تغییراتی در زندگیشان به زیبایی های زندگی پی می ببرند ، هر کدام در پی جستجو کردن و یافتن راهی برای خارج کردن زندگی خود از یکنواختی های تلخ و خسته کننده اند ، پس با هم ببینیم که عشق ، تنفر ، بی اعتمادی ، با شخصیت های رمان ما چه کار خواهد کرد …

رمان قلب آهنی

خواب بودم که با صدای جیغ و داد زینب از خواب شیرینم پریدم!

با ترس روی تخت نیم خیز شدم و به اطرافم با ترس نگاه میکردم!

زینب ... فاطی ذلیل شده پاشو دیگه از کلاس جا موندم!

صد بار میگم صبح تا شب نشین به حرف زدن با زهرا ... تو که انقدر خوابت سنگینه ... پس چرا تا نصف شب بیدار میمونی!

اه پاشو دیگه ... اوه خدا به خیر کنه. باز صبح شد و این اجی دیوونه من شروع کرد داد و بیداد کردن!

الحق که اعتباری داره که ازش حساب میبریم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان قلب آهنی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۴
نوول رمان
رمان ناگفته ها
رمان ناگفته ها

دانلود رمان عاشقانه ناگفته ها اثر بهاره حسنی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد ، آشنایی او با جوان در هواپیما و در مورد زندگی خود ، این داستان را شکل می دهد ...

خلاصه رمان ناگفته ها

با تکان هواپیما از خواب پریدم و کتاب روی پاهایم سر خورد و کف هواپیما افتاد!

خم شدم تا آن را بردارم ... ولی کسی که کنار من نشسته بود سریعتر از من خم شد و کتاب را که تقریبا زیر پای خودش افتاده بود برداشت و به دستم داد!

سرم را بلند کردم و با لبخندی از چهره ی جوان و خنده رویش تشکر کردم!

وقتی که من سوار شدم هنوز صندلی کناری من خالی بود!

من تقریبا اولین مسافری بودم که سوار شده بودم و خسته و خواب آلود ... همان لحظات اول خوابم برده بود و متوجه نشده بودم که چه زمانی صندلی کناریم پر شده است!

مرسی ... کتاب را جلوی چشمانش گرفت و جلدش را نگاه کرد و با لبخندی دوباره و به فارسی غلیظ و با لهجه ایی گفت :

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ناگفته ها

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۲
نوول رمان
رمان یغمای بهار
رمان یغمای بهار

دانلود رمان یغمای بهار اثر الف.کلانتری (یاسی) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

دلای ایلیاتی با فرار از بند بند ، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که کوه و سبیی ممنوع ... یک من ، یک تو و دنیایی حرف ... یک کلام ، درد و درد و درد ...

خلاصه رمان یغمای بهار

امروز پنجمین خرابکاریه ... مراسم چهلم خراب شه دودمان همه رو به‬ باد می‬دم ... ‫صدای فریادش آن قدر گویا و رسا بود که صدا از هیچ کس در نمی‬ آمد!

‫معمولا از زمانی که برگشته بود ... صدایش به گوش کسی نمی رسید و‬ ذات کم‬ حرفش با خارج رفتن هم عوض نشده بود.‬

سر همه پایین بود و کسی آتش گرفتن خرمن گندم را گردن نمی‬ گرفت ... دندان قروچه ای کرد و نفرتش از این ملک و خان بودن را سر آن ها‬ خالی کرد.
‫وای به روز کسی که بدونم تموم این خرمن سوزوندنا زیر سر اونه پوستشو میکنم توش پر کاه می کنم بشه مترسک باغ و مزرعه!‬
‫نگاهش روی تک تک رعیت چرخید و بی حرف به طرف سررر سرررای‬ خانه‬ رفت ... ‫در آشپزخانه صدای دیگ های چدن و مس به هوا بود و هرکس‬ مشغول کاری‬ بود!

‫چهلم هدایت خان بود و کل بزرگان دعوت بودند ... ‫بدلیل مرگ ناگهانی پدرش هدایت خان با تلگرافی به ایران بازگشت و جایی‬ باید می ماند که برای رهایی قید خان بازی و ثروت و زمین ها را زد و‬ برای‬ درس خواندن به امریکا رفت!

‫ماه منیر که پشت در اندرونی فالگوش ایستاده بود اما چیزی دستش را‬ نگرفت ... با لب هایی آویزان به سمت مطبخ رفت!

‫چشمش که به مادرش پای دیگ افتاد، با لحنی سؤالی پرسید : گوش وایستادم ولی …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان یغمای بهار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۱
نوول رمان
رمان تقاص
رمان تقاص

دانلود رمان عاشقانه تقاص اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

حکایت زندگی رزا دختری دبیرستانی ، بسیار زیبا و از یک خانواده‌ی مایه دار را با ماجراهایی که برایش اتفاق می‌افتد روایت می‌کند.

خلاصه رمان تقاص

داستان سال ها پیش آغاز شد ، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت.
شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود ، اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد.
باید تقاص پس بدهیم ، هم من هم تو، تقاص گناهی که نکردیم.
با سر و صدایی که از بیرون می اومد به زور چشمامو باز کردم ، آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرشای‬ ابریشمی پهن شده بود.
از تختخواب بزرگ یه نفر و نیمم پایین اومدم و حریری رو که مثل پرده از بالای تخت آویزون‬ شده بود و دور تا دور تختم رو می گرفت مرتب کردم.

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تقاص

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۰
نوول رمان
رمان افسونگر
رمان افسونگر

دانلود رمان عاشقانه افسونگر اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان درباره دختری به نام افسون است که برادری بدجنس ( فرومایه و پست ) دارد که خیلی افسون را اذیت میکند،اما یک روز با پسری به نام دنیل آشنا میشود و عاشق هم میشوند اما بخاطر برادر افسون ماجرا را فاش نمیکنند و افسون میرود و نزد دنیل زندگی میکند تا اینکه ...

خلاصه رمان افسونگر

لوکیشن این رمان لندنه و دلیلش هم این بوده که یه سری مسائل رو اگه توی ایران می نوشتم
پرده دری می شد. اما با توجه به فرهنگ باز اروپایی ها نوشتن این رمان توی فضای اروپا خیلی
راحت تره! اما ... با اینکه لوکشین خارج از ایرانه با وجود تمام سعی و تالش من برخی شخصیت ها
به خصوص شخصیت مرد این داستان خلق و خویی شبیه ایرانی ها داره! البته نه کامل ... چه بسا
که جایی از رمان وقتی که لوکشین عوض می شه می شه تفاوت فضا ، نوع شخصیت ها ، نوع
دیالوگ ها و ... رو حس کرد. خیلی سعی کردم زیاد وارد مسائل جزئی نشم که خوندن رمان برای
افرادی که سن کمی دارن همراه با بدآموزی نباشه! اما نمی دونم تا چه حد موفق بودم ... در هر صورت امیدوارم لحظاتی رو که برای خوندن این رمان می ذارین از دست رفته ندونین و از
خوندش لذت ببرین ... دوستدار همه شما ... هما

آب دهنم رو تند تند قورت من دادم اما این بغض لعنتی دست از سر گلو بیچاره ام برداره ... من موندم چرا خسته نمی ش! همینطور هر شب صبح تا شب و هر شب تا صبح در گلوی من جا خوش! می دونی من بیشتر از این حرف می زنم که میتونی بمیری ولی بازم از رو نرو ... صدای بلند بلند شد:
- امیلی ... مردی؟
سریع خم شدم و در درب کابینت افتادم و باز افتادم ... خدایا از این خونه هاتف ... همه جاش پر از سوسک و کثافته ... هر چی هم میمونی شورم انگار نه جنار! خدایا من از سوسک بدم می یاد! چرا میمیر؟ صدای فردریک اینبار بلند تر از پیش بلند شد:
- امیلی !!! بیام تو اون آشپزخونه هلاکت می کنم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان افسونگر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۸
نوول رمان
رمان آن سالها
رمان آن سالها

دانلود رمان عاشقانه آن سالها جلد اول و دوم اثر صدف با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان آن سالها مهناز دختری خوش اقبال است و زندگی عادی خود را دارد ، او شیفته دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی رغبت نیست ، اما حکایت از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند …

و اما در جلد دوم

مهناز پس از خروج از ایران به فکر جدایی وکالتی میفتد و روی تصمیم خود بسیار پایداری میکند ، اما ناگهان با پنهان گشتن مهرداد ناگاه همه چیز بهم میخورد

خلاصه رمان آن سالها جلد اول و دوم

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم و رفتم دست و صورتم رو شستم!

اوووف حالا فقط چهار ساعت طول میکشه تا موهام رو شونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم و شروع کردم به شونه زدن موهای بلندم ...

قسمتی از رمان آن سالها جلد دوم نوشته صدف :

صدای هوهوی باد توی تمام عمارت ... توی تک تک اتاق ها و زیر تاق سقف ها پیچیده بود!

وسط سرسرا ایستاده بود و به قیژ قیژ مداوم باز و بسته شدن در گوش میداد ... عمارت خالی و سرد بود و همه ی درخت های باغ سوخته بودند!

توجه کنید قسمت دوم با فرمت پی دی اف میباشد که با کلیک بر روی نسخه java  میتوانید دانلود کنید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آن سالها

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۷
نوول رمان
رمان رویای بلند
رمان رویای بلند

دانلود رمان عاشقانه رویای بلند اثر مهسا صفری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان رویای بلند دختری بنام گیسی است که دختره خودپسندیه ، این دختره خودپرست قصه ما مجبوره بخاطره دلایلی یک سال پیش ( جده ) مادربزرگش زندگی کنه ، مادربزرگی که تاکنون اونو ندیده و اتفاقاتی که واسه گیسیا در این مدت می گذرد داستانی ساخته است به اسمه رویای بلند ، رویای بلندقصه ی رازه ، قصه خنده ها و گریه ها ، قصه ی به زانو دراومدن دوتا مغرور توسط عشق …

خلاصه رمان رویای بلند

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم ورفتم دست و صورتم روشستم!

اووف حالا فقط چهار ساعت طول می کشه تا موهام روشونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم وشروع کردم به شونه زدن موهای بلندم!

موهام خیلی بلند بود از بچگی موهم رو کوتاه نکرده بودم هنوز وسطای موهام بودم که یکی با مشت کوبیدم توی سرم و گفتم :

خاک برسرت گیسی ساعت شد 30:7 از شونه کردن ادامه موهام منصرف شدم!

دویدم رفتم پایین پیش مامان وصدا زدم ... مااامااان ... مامان کجایی ؟

جانم ... گیسیا جان تو آشپزخونه ام ... مدرسه حسابی دیرم شده مامان موهام رو بباف!

بعدهمون طور که نشستم روی صندلی شونه رو دادم به مامان ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رویای بلند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۶
نوول رمان
رمان دلتنگ
رمان دلتنگ

دانلود رمان دلتنگ اثر پرنیا اسد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

قصه این رمان می‌تواند ادامه‌ ی عشقی ستایش شده باشد ، عشقی که با استوار بودنش حتی دیواری را مخروب می‌سازد.اینجا ، این عشق وصف نشدنی با شعله‌ های سوزان از عشق و محبت ادامه می‌یابد ، این عشق مبدا تمام دلتنگی ‌های گذشته است ، دلتنگی که هرچه ریشه ‌اش قوی ‌تر شود عشق را بیشتر می‌کند ، دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب ، برای عشق بیشتر جا باز می‌کند …

خلاصه رمان دلتنگ

دلتنگ ؟ آری دلم تنگ است ... دلتنگ گذشته ... دلتنگ خیال ... دلتنگ رویاهای محال ... من چه بگویم از دلتنگیم ؟ که دلتنگم؟
من با این دله تنگ چه کنم؟ دلی که تمام شب و روزش را بیهوده میتپد !
دلم تنگ است ... دلم برای آرزوهای پرپر شده ام تنگ است
کاش بودی ! کاش میمیاندی تا دوباره با هرم دست هایت مرا گرم میکردی!
بی تو سردم ... شانه هایت جایگاه گریه های من ...ب*و*س*ه هایت مرهم دل زخمی من
نفست داغ! تنت گرم ! دعایت همیشه همراهم
تو نباشی من به که پناه برم؟
یادت می آید آن روزها که هر دو با هم از تنهایی فرار میکردیم ... دلخوشیمان از وجود یکدیگر بود
روزهاست به بن بست خورده ام ... کوچه ی حیاتم به بن بست دارد ختم میشود و باز من دلتنگ هستم!
بیا ... بیا که بی تو دفتر عمرم دیگر برگی ندارد.
برگی نیست که در آن از دردم نویسم !
چه بگویم؟ فقط میتوانم بگویم دلتنگ ... همین

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دلتنگ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۵
نوول رمان
رمان بادیگارد اجباری
رمان بادیگارد اجباری

دانلود رمان بادیگارد اجباری اثر فائزه بهشتی راد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

رمان من درمورد یی آقای پلیس مغرور و خانم نویسنده شیطونه که این آقای پلیس ما را به دلایلى مجبور می شود بادیگارد این خانم نویسنده بشود و این خانم نویسنده ناخواسته این آقای پلیس مجبور به کارایی می کند که آقای پلیس تصورش وحشتناک ...

خلاصه رمان بادیگارد اجباری

اه لعنتی دلم نمی خواد این ماموریت رو برم آخه خیر سرم سرگردم!

حالا برم بشم محافظ شخصی یه جوجه نویسنده چون کاراش خیلی خوبه و شهرت جهانی پیدا کرده اه نمیخوام!

صدای در بلند شد ... بفرمایید ... سروان رضوی اومد تو اتاق و احترام گذاشت!

با سر بهش اشاره کردم که چکار داری ... سروان رضوی ... جناب سرگرد جناب سرهنگ تو اتاق شون منتظرتون هستن!

عصبی نگاش کردم که ترسید و دستپاچه گفت : اجازه ی مرخصی میدید قربان ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان بادیگارد اجباری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۴
نوول رمان
رمان شیوا
رمان شیوا

دانلود رمان شیوا اثر صبا کاظمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

داستان رمان راجب دختر دانشجو به نام شیوا که مدیر یک شرکت هم هست و خانواده خود را از دست داده و مجبور به پذیرش زندگی ...

خلاصه رمان شیوا

از ماشین پیاده شدم رفتم تو خونه نصرت خدمتکارم سلام کرد گفتم ناهار نخوردم یه چیزی آماده کن بخورم!

چشمی گفت و رفت آشپزخونه اتاقم طبقه بالاست رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم و رفتم اتاق غذاخوری نصرت غذا رو آورد!

گفتم دستت دردنکنه ... امروز کسی زنگ نزد ... فقط آقا کامران!

دستمو بلند کردم گفتم قرار شد درمورد اون چیزی بهم نگی ... کاریت ندارم برو!

حتی شنیدن اسمشم برام آزاردهنده هست ... غذا رو خوردم و از جام  بلند شدم رفتم اتاقم لب تاب رو روشن کردم پروژه هامو انجام بدم!

از بس کارای شرکت زیاد شده به کارای دانشگاهم به سختی میرسم!

گوشیم زنگ خورد کامران بود ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان شیوا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۳
نوول رمان
رمان تب داغ گناه
رمان تب داغ گناه

دانلود رمان عاشقانه تب داغ گناه ( هوس ) اثر نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آرمین پسر زیبا و مغروری که اومده تا انتقام بگیره انتقام گذشته ی تلخی که مردی برای او و خانواده اش رقم زده ، تاوان گناهی که درگذشته رخ داده رو چه کسی باید بده دختری بی گناه که از هیچ چیز خبر نداره ، دل من به شدت شور میزد تو وجودم غوغایی به پا بود آخه تا کنون از این کارا انجام نشده است بودم بود خط قرمزهایی که در فراز خودم بودو زیر پا میذاشتم حسهای متفاوت با وجدانم در افتاده بودن یکی در وجودم می گوید: »چرا عومدی احمق اگر دوست داری چی؟ برگرد تا دیر نشده "اگر مامان و بابا فهمیدن ...

خلاصه رمان تب داغ گناه

آرمین ... دست سردمو که رو سنگ سرد قبرش گذاشتم انگار قلبم هم سرد شد از همه دنیا از عشق ،عشق مادر فرزندی عشق به زندگی ، از عاشق شدن!
نخواستم گریه کنم ... عصبانی بودم از دست تموم دنیا از اینکه انقدر ضعیف بود که نتونست تحمل کنه و منو تنها گذاشت از اینکه باز هم کنار عشق خائنش به خاک سپرده شده!

از اینکه هر دو از وجود من بودن ولی یکی رو از اعماق قلب دوست دارمو یکی رواز اعماق قلب بهش حس نفرت داشتم!

چشم به اون چشمای آبی افسونگرش دوختم با اون موهای مشکی پریشونش که حتی تو این عکس ،بعد مردنشم همچنان سحر میکنن چرا عاشق این زن شدی ؟ که تو رو ازمن بگیره ؟ که منو به این دنیای لعنتی بیاره ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تب داغ گناه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۲
نوول رمان
رمان زندگی زناشویی
رمان زندگی زناشویی

دانلود رمان زندگی زناشویی اثر نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

نورسا دختر جوانی است که بر اساس دلایلی که در سن کودکی به او رسیدگی کرد،آریان از نورسا مانند خواهرش کوچکتر مراقبت می کند تا به مرور عاشق نورسا تازه نوجوانان، این عشق آغاز می شود فصلی جدید و هیجان انگیز و غیر قابل پیش بینی برای هر یک از این دو نفر در دو جزیره جداگانه بود، تا نورسا ...

خلاصه رمان زندگی زناشویی

با اون صدای نکره اش برای صدمین بار داد زد ... صاف راه برو!

با حرص و عصبانیت و خشم کفش پاشنه بلندمو در آوردم پرت کردم طرفش ، جا خالی نداده بود خورده بود وسط ملاج بی مغزش!

با حرص جیغ زدم ... سر من داد نزن معلم دو زاری فهمیدی!

یک و هشتاد و خرده از جاش بلند شد ... قدش تقریبا ای بود ... هیکل عضلانی و رو فرمی داشت!

یه تیشرت سفید و شلوارک مشکی که مارک ریبوک روش فخر می فروخت هم پاش بود!

با دو تا قدم رسید بهم فکر کرد حالا میترسم عقب میکشم ... سینه به سینە هم‎ ایستادیم‎ قبل‎ اینکه ‎دهن ‎باز ‎کنه ‎گفتم :

هان ... رم کردی ... یوخ بابا چخه گوشت نیست یه پاره استخوونش کردی رفته!

با حرص چشم تو چشمم نگاه میکرد و با دندون قروچه گفت : اتفاقا سگ که میشم به دنبال استخوونم!

اون یکی لنگه کفشمم از پام درآوردم بدون اینکه نگاه از نگاهش بردارم پرت کردم یه گوشه و گفتم :

برو برام بیار ... رنگش کبود شد و سر تکون داد و گفتم : هان ؟ هان ؟

سگ مگه نشدی ... سگا عاشق این بازین ... دستشو بلند کرد با سرتقی گفتم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان زندگی زناشویی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۱
نوول رمان
رمان ارباب سالار
رمان ارباب سالار

دانلود رمان عاشقانه ارباب سالار اثر leily با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

داستان یک دختره ، دختری که همیشه تنها بوده همانند رمانهای دیگر ، دختر قصه نه نازپرورده است نه سوگلی و با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری نداشته همیشه له شده و همین له شدناش هیچ غروری رو برای اون باقی نزاشته ، دختر قصه مغرور نیست اتفاقا خیلی هم مهربونه ، حتی برای اونایی که بهش بد کردن ، اما پسر قص تا دلت بخواد غرور داره ، خودخواهه و از خود راضی ، بالاخره کم کسی نیست که ارباب سالار ...

خلاصه رمان ارباب سالار

مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم حوصلم خیلی سررفته بود از رو تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم!

بابا اومده بود ... بابا رو خیلی دوست داشتم اما هیچ وقت دلیل این همه نامهربونیاش نسبت به خودمو
درک نمیکردم!

قبول داشتم بعضی وقتا عصبانیش میکردم اما بابا همیشه برای من حوصله نداشت و از
دستم عصبانی بود!

( اقا ) بابای بابا ... خدا بیامرز هم همیشه همین جوری بود تا یادم میاد با من رفتار خوبی نداشت!

از اتاق که خارج شدم بلند سالم کردم بابا مثل همیشه جوابم رو با اخم داد ولی مامان باخوشرویی به سمتم
برگشت ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ارباب سالار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۰
نوول رمان
رمان عاشقتم دیوونه
رمان عاشقتم دیوونه

دانلود رمان عاشقانه عاشقتم دیوونه اثر حانیا بصیری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

عاشقتم دیوونه راجب دختریه که از طبقه حدودا متوسط جامعه است و پیشه(شغل) مادر پدرش سرایداری است ... دیانای داستان رمان ما دانشجوی رشته مهندسی معماری و تک دختر این خانواده هست ... اما با وجود اینکه پدر و مادرش تلاش میکنن تا اون کم و کسری در زندگیش احساس نکنه اما دیانا دوست داره روی پاهای خودش بایسته که عشق و ماجراهایی مابین دیانا و رادین …

خلاصه رمان عاشقتم دیوونه

با عصبانیت تو پیاده رو راه میرفتم و به خودم فحش می دادم ... آخه دختره خر تو باید انقدر به یه مرتیکه غوزمیت رو بدی که تورو بخاطر نیم ساعت تاخیر از کلاس بندازه بیرون ، هان ، پس کجااا رفت این انسانیت ، پس احترام گذاشتن به حقوق دیگران چی شد؟

خاک تو سرت دیانا خاا … دهنمو مثل چی یه متر وا کرده بودم که بگم خاک یهو حرف تو دهنم ماسید ، یه پسرخوشگل از کنارم رد شد ... هی وای ، ببینش چه خوشگله این!

هنوز حرفم تموم نشده بود که پام گیر کرد به یه سنگ مزاحم همونطور که رو هوا و زمین معلق بودم به این فکر کردم که وویی الان دستشو دور کمرم حلقه میکنه و منم مثله کوالا بهش می چسبم.

داشتم با خودم خیال بافی می کردم که شپلق همچین با کله خوردم زمین که چشمام داشت از کاسه سرم میزد بیرون ... اون پسره هم بلانسبت گاو از کنارم رد شد و رفت.

دورو برو دید زدم ببینم کسی دیدتم ، که دیدم بله ما هیچ جا نخوردیم زمین اومدیم جلو لونه زنبور رو زمین بنر شدیم ، سردر مجتمعی که جلوش خوردم زمین و نگاه کردم:

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان عاشقتم دیوونه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۹
نوول رمان
رمان خط به خط تا تو
رمان خط به خط تا تو

دانلود رمان عاشقانه خط به خط تا تو اثر نرگس نجمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

آرام بود مثل نسیم ، طوفان که شد آرامش تمام خانواده اش به یغما رفت‌ ، او ماند و دو مرد که نمی دانست کدامشان قاتل نفسهای برادر و آسایش خانواده اش است ، مردی که عاشقش بود به جرم قتل برادرش در زندان افتاد و مردی که به او اعتماد داشت ، شد مشکوک ترین مظنون ، وکیل یکی شد و شکاک به دیگری ، ولی سرنوشت همراهش رفت تا خط به خط آنها را بخواند ...

خلاصه رمان خط به خط تا تو

پرونده ها وسط دفتر ریخته بود ... لب تاب روی زمین افتاده بود و چراغش فلش میزد!

برگه های زونکنها روی زمین پخش شده بود ... کشوی پرونده ها بیرون بود و میز کارم یک طرف اتاق افتاده بود ... فرش جمع شده بود و تکه تکه پارکتها کنده شده بود!
سر درگم باز هم دور خودم چرخیدم ... تمام بدنم میلرزید ... دست هایم یخ بسته بود!

صدای لولای در سکوت نیمه شب را شکست و صدای آشنایی در سالن پیچید ... خانم مشایخ ؟

سریع از روی پرونده ها رد شدم و وارد سالن انتظار شدم ... مبل چپه شده را دور زدم و به ستوان حمیدی نزدیک شدم. سربازی که همراهش بود پشت سرش ایستاد!

شما با صد و ده تماس گرفتید ؟ نمیدید ؟ این وضع آشفته را میدید و سوال میکرد ؟ انگار یادش داده بودند از کجا شروع کند!

با یک پایم تابلویی که روی زمین افتاده بود را کنار زدم و جلو رفتم ... بله ، مشاهده میکنید که!

با قدمهای محکم جلو رفت و پشت میز منشی را نگاه کرد ... برگشت و به طرف دفتر رفت ... در را که باز کرد ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان خط به خط تا تو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۴
نوول رمان
رمان تقدیر شیرین
رمان تقدیر شیرین

دانلود رمان تقدیر شیرین اثر زهرا اسدی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

شیرین دختری مهربان و زیبا و خوش رو که محض این صفات شخصیتی خوب مورد توجه همگان است ، شیرین در خانواده ای پر جمعیت و تنگدستی زندگی میکند که تفاوت ظاهری بالایی با افراد خانواده دارد ، برادری بزرگتر از خود به نام علی دارد که بیشترین محبت را از او می بیند و در جریان تلاشهای علی خانواده از فقر بیرون می آید ...

خلاصه رمان تقدیر شیرین

دایی خانواده و فرزندش فرید برای حضور در مراسم عروسی برادر شیرین از بحرین عازم ایران هستند و فرید به جمع دوستداران شیرین افزوده میشود!

در این میان شیرین پی میبرد که برادر بزرگش هم بشدت عاشق دختری است ولی قانع نمیشود اسم و مشخصات دختر را به خانواده بگوید!

بعد از یک سال مجدد دایی و فرید این بار به همراه زن دایی به ایران می ایند و شیرین را خواستگاری میکنند.

مادر شیرین او را وادار به این ازدواج میکند با این افترا ( ترفند ) که سد راه زندگی علی را برمیداره!

وقتی شیرین به بحرین میرود متوجه میشود که فرید همدوش ( همسر ) دیگری هم داره که موضوع را از او و خانواده اش پنهان کرده بودند!

شیرین عصبانی از این حقه تصمیم میگیرد که هر جور شده به ایران باز گردد ولی زندایی به او میگوید تا وقتی بچه دار نشده به او اجازه بازگشت نمیدهند و ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تقدیر شیرین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۳
نوول رمان
رمان روزای بارونی از هما پور اصفهانی
رمان روزای بارونی از هما پور اصفهانی

دانلود رمان روزای بارونی اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش جدید با لینک مستقیم

روزای بارونی رمان ایرانی عاشقانه ای است که مختلط از شخصیت های رمان های قرار نبود ( آرتان و ترسا ، نیما و طرلان ) ، جدال پر تمنا ( آراد و ویولت ) ، توسکا ( توسکا و آرشاویر ، احسان و طناز ) جمعا روزای بارونی را پدید آورده است ، روزای بارونی بازی سرنوشته ، امتحان پس دادن بنده هاست ...

خلاصه رمان روزای بارونی

رمانی مختلط از شخصیت های رمان های قرار نبود ، جدال پر تمنا ، توسکا
روزای بارونی ... بازی سرنوشته ... امتحان پس دادن بنده هاست ... خدا عاشقا رو دوست داره و
گاهی تصمیم می گیره ب بینه چند مرده حالجن!

وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه
امتحان سخت عبور کنن ... یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن
مرحله بعد ... یعنی عاشق تر می شن ... و پیش خدا عزیز تر ... یا اینکه ... سقوط می کنن!

عشق رو رها می کنن و تـــنهایی رو انتخاب می کنن ... اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته ...
این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ،
با هم باشین!

اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین ... وگرنه سزاتون سقوطه! اال یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...

به لینک زیر مراجعه کنید :
دانلود رمان روزای بارونی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۰
نوول رمان
رمان جدال پر تمنا
رمان جدال پر تمنا

دانلود رمان عاشقانه جدال پر تمنا اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

ویولت دختری زیبا با چشمان افسانه ایی ، به تازگی از فرانسه با خانواده فرانسوی خود به ایران بازگشته او که اصلیتی ایرانی دارد در دانشگاه با خواهر و برادری آشنا میشود که با ارگل ( خواهر ) دوست و با آراد ( برادر ) رقیب میشود ، ویولت مسیحی است و ارگل و آراد از یک خانواده مذهبی هستند ، کلّ کلّ بین ویولت و آراد اتفاقات زیبایی را رقم میزند و باعث میشود ...

خلاصه رمان جدال پر تمنا

خوب یادمه بردن اسم عموم جرم بود! یعنی اگه در موردش حرفی می زدم بابام مجبورم می کرد دهنم رو آب بکشم ، خیلی سخت گیر بود خدا بیامرز … همین سخت گیری هاش هم کار دست من داد …

صبح ها به زور منو برای نماز بیدار می کرد … ماه رمضونا مجبورم می کرد روزه بگیرم … وای به روزی که یه رکعت نمازم قضا می شد … یا می فهمید که روزه مو خوردم!

وای به روزی که می فهمید به یه دختر نگاه کردم هر چند بی غرض! کم کم بدم اومد … از همه چی بدم اومد … از دین … از مسلمون بودن … از رفتن توی دسته ها و سینه زدن … از زنجیر زدن … از چادر سر کردن آراگل …

از مامانم و جلسه های قرآنش … از همه چی … من زده شدم … جلوی بابا دلا و راست می شدم یعنی دارم نماز می خونم … ولی حتی یه کلمه اش رو هم نمی فهمیدم … فقط یه جاهایی می گفتم الله اکبر …

یعنی دارم می خونم … سحر ها بیدار می شدم … سحری میخوردم … نمازم رو سمبل می کردم و می خوابیدم …

ولی تو راه مدرسه روزه مو می خوردم … هر وقت بابا نبود از زیر نماز خوندن در می رفتم و کم کم افتادم تو خط دوست دختر …

فقط سیزده سالم بودم که با اولین دوست دخترم دوست شدم … اون موقع که موبایل جایی نبود … نامه نگاری می کردیم …

به اینجا که رسید خندید … منم نا خودآگاه خنده ام گرفت … یادش بخیر … روغن مو می خریدم از خونه که می رفتم بیرون روی سرم خالی می کردم …

دکمه یقه مو باز می کردم … آستینامو می زدم بالا … حق پوشیدن شلوار جین نداشتم …

به لینک زیر مراجعه کنید :
دانلود رمان جدال پر تمنا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۰۸
نوول رمان