رمان بوک | دانلود رمان | رمان

رمان بوک دانلود رمان جدید با لینک مستقیم رمان ایرانی بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه pdf رمان آنلاین بهترین رمان ها وبلاگ رمانبوک.

رمان بوک | دانلود رمان | رمان

رمان بوک دانلود رمان جدید با لینک مستقیم رمان ایرانی بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه pdf رمان آنلاین بهترین رمان ها وبلاگ رمانبوک.

رمان آن سالها
رمان آن سالها

دانلود رمان عاشقانه آن سالها جلد اول و دوم اثر صدف با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان آن سالها مهناز دختری خوش اقبال است و زندگی عادی خود را دارد ، او شیفته دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی رغبت نیست ، اما حکایت از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند …

و اما در جلد دوم

مهناز پس از خروج از ایران به فکر جدایی وکالتی میفتد و روی تصمیم خود بسیار پایداری میکند ، اما ناگهان با پنهان گشتن مهرداد ناگاه همه چیز بهم میخورد

خلاصه رمان آن سالها جلد اول و دوم

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم و رفتم دست و صورتم رو شستم!

اوووف حالا فقط چهار ساعت طول میکشه تا موهام رو شونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم و شروع کردم به شونه زدن موهای بلندم ...

قسمتی از رمان آن سالها جلد دوم نوشته صدف :

صدای هوهوی باد توی تمام عمارت ... توی تک تک اتاق ها و زیر تاق سقف ها پیچیده بود!

وسط سرسرا ایستاده بود و به قیژ قیژ مداوم باز و بسته شدن در گوش میداد ... عمارت خالی و سرد بود و همه ی درخت های باغ سوخته بودند!

توجه کنید قسمت دوم با فرمت پی دی اف میباشد که با کلیک بر روی نسخه java  میتوانید دانلود کنید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آن سالها

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۷
نوول رمان
رمان رویای بلند
رمان رویای بلند

دانلود رمان عاشقانه رویای بلند اثر مهسا صفری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان رویای بلند دختری بنام گیسی است که دختره خودپسندیه ، این دختره خودپرست قصه ما مجبوره بخاطره دلایلی یک سال پیش ( جده ) مادربزرگش زندگی کنه ، مادربزرگی که تاکنون اونو ندیده و اتفاقاتی که واسه گیسیا در این مدت می گذرد داستانی ساخته است به اسمه رویای بلند ، رویای بلندقصه ی رازه ، قصه خنده ها و گریه ها ، قصه ی به زانو دراومدن دوتا مغرور توسط عشق …

خلاصه رمان رویای بلند

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم ورفتم دست و صورتم روشستم!

اووف حالا فقط چهار ساعت طول می کشه تا موهام روشونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم وشروع کردم به شونه زدن موهای بلندم!

موهام خیلی بلند بود از بچگی موهم رو کوتاه نکرده بودم هنوز وسطای موهام بودم که یکی با مشت کوبیدم توی سرم و گفتم :

خاک برسرت گیسی ساعت شد 30:7 از شونه کردن ادامه موهام منصرف شدم!

دویدم رفتم پایین پیش مامان وصدا زدم ... مااامااان ... مامان کجایی ؟

جانم ... گیسیا جان تو آشپزخونه ام ... مدرسه حسابی دیرم شده مامان موهام رو بباف!

بعدهمون طور که نشستم روی صندلی شونه رو دادم به مامان ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رویای بلند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۶
نوول رمان
رمان دلتنگ
رمان دلتنگ

دانلود رمان دلتنگ اثر پرنیا اسد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

قصه این رمان می‌تواند ادامه‌ ی عشقی ستایش شده باشد ، عشقی که با استوار بودنش حتی دیواری را مخروب می‌سازد.اینجا ، این عشق وصف نشدنی با شعله‌ های سوزان از عشق و محبت ادامه می‌یابد ، این عشق مبدا تمام دلتنگی ‌های گذشته است ، دلتنگی که هرچه ریشه ‌اش قوی ‌تر شود عشق را بیشتر می‌کند ، دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب ، برای عشق بیشتر جا باز می‌کند …

خلاصه رمان دلتنگ

دلتنگ ؟ آری دلم تنگ است ... دلتنگ گذشته ... دلتنگ خیال ... دلتنگ رویاهای محال ... من چه بگویم از دلتنگیم ؟ که دلتنگم؟
من با این دله تنگ چه کنم؟ دلی که تمام شب و روزش را بیهوده میتپد !
دلم تنگ است ... دلم برای آرزوهای پرپر شده ام تنگ است
کاش بودی ! کاش میمیاندی تا دوباره با هرم دست هایت مرا گرم میکردی!
بی تو سردم ... شانه هایت جایگاه گریه های من ...ب*و*س*ه هایت مرهم دل زخمی من
نفست داغ! تنت گرم ! دعایت همیشه همراهم
تو نباشی من به که پناه برم؟
یادت می آید آن روزها که هر دو با هم از تنهایی فرار میکردیم ... دلخوشیمان از وجود یکدیگر بود
روزهاست به بن بست خورده ام ... کوچه ی حیاتم به بن بست دارد ختم میشود و باز من دلتنگ هستم!
بیا ... بیا که بی تو دفتر عمرم دیگر برگی ندارد.
برگی نیست که در آن از دردم نویسم !
چه بگویم؟ فقط میتوانم بگویم دلتنگ ... همین

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دلتنگ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۵
نوول رمان
رمان بادیگارد اجباری
رمان بادیگارد اجباری

دانلود رمان بادیگارد اجباری اثر فائزه بهشتی راد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

رمان من درمورد یی آقای پلیس مغرور و خانم نویسنده شیطونه که این آقای پلیس ما را به دلایلى مجبور می شود بادیگارد این خانم نویسنده بشود و این خانم نویسنده ناخواسته این آقای پلیس مجبور به کارایی می کند که آقای پلیس تصورش وحشتناک ...

خلاصه رمان بادیگارد اجباری

اه لعنتی دلم نمی خواد این ماموریت رو برم آخه خیر سرم سرگردم!

حالا برم بشم محافظ شخصی یه جوجه نویسنده چون کاراش خیلی خوبه و شهرت جهانی پیدا کرده اه نمیخوام!

صدای در بلند شد ... بفرمایید ... سروان رضوی اومد تو اتاق و احترام گذاشت!

با سر بهش اشاره کردم که چکار داری ... سروان رضوی ... جناب سرگرد جناب سرهنگ تو اتاق شون منتظرتون هستن!

عصبی نگاش کردم که ترسید و دستپاچه گفت : اجازه ی مرخصی میدید قربان ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان بادیگارد اجباری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۴
نوول رمان
رمان شیوا
رمان شیوا

دانلود رمان شیوا اثر صبا کاظمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

داستان رمان راجب دختر دانشجو به نام شیوا که مدیر یک شرکت هم هست و خانواده خود را از دست داده و مجبور به پذیرش زندگی ...

خلاصه رمان شیوا

از ماشین پیاده شدم رفتم تو خونه نصرت خدمتکارم سلام کرد گفتم ناهار نخوردم یه چیزی آماده کن بخورم!

چشمی گفت و رفت آشپزخونه اتاقم طبقه بالاست رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم و رفتم اتاق غذاخوری نصرت غذا رو آورد!

گفتم دستت دردنکنه ... امروز کسی زنگ نزد ... فقط آقا کامران!

دستمو بلند کردم گفتم قرار شد درمورد اون چیزی بهم نگی ... کاریت ندارم برو!

حتی شنیدن اسمشم برام آزاردهنده هست ... غذا رو خوردم و از جام  بلند شدم رفتم اتاقم لب تاب رو روشن کردم پروژه هامو انجام بدم!

از بس کارای شرکت زیاد شده به کارای دانشگاهم به سختی میرسم!

گوشیم زنگ خورد کامران بود ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان شیوا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۳
نوول رمان
رمان تب داغ گناه
رمان تب داغ گناه

دانلود رمان عاشقانه تب داغ گناه ( هوس ) اثر نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آرمین پسر زیبا و مغروری که اومده تا انتقام بگیره انتقام گذشته ی تلخی که مردی برای او و خانواده اش رقم زده ، تاوان گناهی که درگذشته رخ داده رو چه کسی باید بده دختری بی گناه که از هیچ چیز خبر نداره ، دل من به شدت شور میزد تو وجودم غوغایی به پا بود آخه تا کنون از این کارا انجام نشده است بودم بود خط قرمزهایی که در فراز خودم بودو زیر پا میذاشتم حسهای متفاوت با وجدانم در افتاده بودن یکی در وجودم می گوید: »چرا عومدی احمق اگر دوست داری چی؟ برگرد تا دیر نشده "اگر مامان و بابا فهمیدن ...

خلاصه رمان تب داغ گناه

آرمین ... دست سردمو که رو سنگ سرد قبرش گذاشتم انگار قلبم هم سرد شد از همه دنیا از عشق ،عشق مادر فرزندی عشق به زندگی ، از عاشق شدن!
نخواستم گریه کنم ... عصبانی بودم از دست تموم دنیا از اینکه انقدر ضعیف بود که نتونست تحمل کنه و منو تنها گذاشت از اینکه باز هم کنار عشق خائنش به خاک سپرده شده!

از اینکه هر دو از وجود من بودن ولی یکی رو از اعماق قلب دوست دارمو یکی رواز اعماق قلب بهش حس نفرت داشتم!

چشم به اون چشمای آبی افسونگرش دوختم با اون موهای مشکی پریشونش که حتی تو این عکس ،بعد مردنشم همچنان سحر میکنن چرا عاشق این زن شدی ؟ که تو رو ازمن بگیره ؟ که منو به این دنیای لعنتی بیاره ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تب داغ گناه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۲
نوول رمان
رمان زندگی زناشویی
رمان زندگی زناشویی

دانلود رمان زندگی زناشویی اثر نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

نورسا دختر جوانی است که بر اساس دلایلی که در سن کودکی به او رسیدگی کرد،آریان از نورسا مانند خواهرش کوچکتر مراقبت می کند تا به مرور عاشق نورسا تازه نوجوانان، این عشق آغاز می شود فصلی جدید و هیجان انگیز و غیر قابل پیش بینی برای هر یک از این دو نفر در دو جزیره جداگانه بود، تا نورسا ...

خلاصه رمان زندگی زناشویی

با اون صدای نکره اش برای صدمین بار داد زد ... صاف راه برو!

با حرص و عصبانیت و خشم کفش پاشنه بلندمو در آوردم پرت کردم طرفش ، جا خالی نداده بود خورده بود وسط ملاج بی مغزش!

با حرص جیغ زدم ... سر من داد نزن معلم دو زاری فهمیدی!

یک و هشتاد و خرده از جاش بلند شد ... قدش تقریبا ای بود ... هیکل عضلانی و رو فرمی داشت!

یه تیشرت سفید و شلوارک مشکی که مارک ریبوک روش فخر می فروخت هم پاش بود!

با دو تا قدم رسید بهم فکر کرد حالا میترسم عقب میکشم ... سینه به سینە هم‎ ایستادیم‎ قبل‎ اینکه ‎دهن ‎باز ‎کنه ‎گفتم :

هان ... رم کردی ... یوخ بابا چخه گوشت نیست یه پاره استخوونش کردی رفته!

با حرص چشم تو چشمم نگاه میکرد و با دندون قروچه گفت : اتفاقا سگ که میشم به دنبال استخوونم!

اون یکی لنگه کفشمم از پام درآوردم بدون اینکه نگاه از نگاهش بردارم پرت کردم یه گوشه و گفتم :

برو برام بیار ... رنگش کبود شد و سر تکون داد و گفتم : هان ؟ هان ؟

سگ مگه نشدی ... سگا عاشق این بازین ... دستشو بلند کرد با سرتقی گفتم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان زندگی زناشویی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۱
نوول رمان
رمان ارباب سالار
رمان ارباب سالار

دانلود رمان عاشقانه ارباب سالار اثر leily با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

داستان یک دختره ، دختری که همیشه تنها بوده همانند رمانهای دیگر ، دختر قصه نه نازپرورده است نه سوگلی و با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری نداشته همیشه له شده و همین له شدناش هیچ غروری رو برای اون باقی نزاشته ، دختر قصه مغرور نیست اتفاقا خیلی هم مهربونه ، حتی برای اونایی که بهش بد کردن ، اما پسر قص تا دلت بخواد غرور داره ، خودخواهه و از خود راضی ، بالاخره کم کسی نیست که ارباب سالار ...

خلاصه رمان ارباب سالار

مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم حوصلم خیلی سررفته بود از رو تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم!

بابا اومده بود ... بابا رو خیلی دوست داشتم اما هیچ وقت دلیل این همه نامهربونیاش نسبت به خودمو
درک نمیکردم!

قبول داشتم بعضی وقتا عصبانیش میکردم اما بابا همیشه برای من حوصله نداشت و از
دستم عصبانی بود!

( اقا ) بابای بابا ... خدا بیامرز هم همیشه همین جوری بود تا یادم میاد با من رفتار خوبی نداشت!

از اتاق که خارج شدم بلند سالم کردم بابا مثل همیشه جوابم رو با اخم داد ولی مامان باخوشرویی به سمتم
برگشت ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ارباب سالار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۰
نوول رمان
رمان عاشقتم دیوونه
رمان عاشقتم دیوونه

دانلود رمان عاشقانه عاشقتم دیوونه اثر حانیا بصیری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

عاشقتم دیوونه راجب دختریه که از طبقه حدودا متوسط جامعه است و پیشه(شغل) مادر پدرش سرایداری است ... دیانای داستان رمان ما دانشجوی رشته مهندسی معماری و تک دختر این خانواده هست ... اما با وجود اینکه پدر و مادرش تلاش میکنن تا اون کم و کسری در زندگیش احساس نکنه اما دیانا دوست داره روی پاهای خودش بایسته که عشق و ماجراهایی مابین دیانا و رادین …

خلاصه رمان عاشقتم دیوونه

با عصبانیت تو پیاده رو راه میرفتم و به خودم فحش می دادم ... آخه دختره خر تو باید انقدر به یه مرتیکه غوزمیت رو بدی که تورو بخاطر نیم ساعت تاخیر از کلاس بندازه بیرون ، هان ، پس کجااا رفت این انسانیت ، پس احترام گذاشتن به حقوق دیگران چی شد؟

خاک تو سرت دیانا خاا … دهنمو مثل چی یه متر وا کرده بودم که بگم خاک یهو حرف تو دهنم ماسید ، یه پسرخوشگل از کنارم رد شد ... هی وای ، ببینش چه خوشگله این!

هنوز حرفم تموم نشده بود که پام گیر کرد به یه سنگ مزاحم همونطور که رو هوا و زمین معلق بودم به این فکر کردم که وویی الان دستشو دور کمرم حلقه میکنه و منم مثله کوالا بهش می چسبم.

داشتم با خودم خیال بافی می کردم که شپلق همچین با کله خوردم زمین که چشمام داشت از کاسه سرم میزد بیرون ... اون پسره هم بلانسبت گاو از کنارم رد شد و رفت.

دورو برو دید زدم ببینم کسی دیدتم ، که دیدم بله ما هیچ جا نخوردیم زمین اومدیم جلو لونه زنبور رو زمین بنر شدیم ، سردر مجتمعی که جلوش خوردم زمین و نگاه کردم:

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان عاشقتم دیوونه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۹
نوول رمان
رمان خط به خط تا تو
رمان خط به خط تا تو

دانلود رمان عاشقانه خط به خط تا تو اثر نرگس نجمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

آرام بود مثل نسیم ، طوفان که شد آرامش تمام خانواده اش به یغما رفت‌ ، او ماند و دو مرد که نمی دانست کدامشان قاتل نفسهای برادر و آسایش خانواده اش است ، مردی که عاشقش بود به جرم قتل برادرش در زندان افتاد و مردی که به او اعتماد داشت ، شد مشکوک ترین مظنون ، وکیل یکی شد و شکاک به دیگری ، ولی سرنوشت همراهش رفت تا خط به خط آنها را بخواند ...

خلاصه رمان خط به خط تا تو

پرونده ها وسط دفتر ریخته بود ... لب تاب روی زمین افتاده بود و چراغش فلش میزد!

برگه های زونکنها روی زمین پخش شده بود ... کشوی پرونده ها بیرون بود و میز کارم یک طرف اتاق افتاده بود ... فرش جمع شده بود و تکه تکه پارکتها کنده شده بود!
سر درگم باز هم دور خودم چرخیدم ... تمام بدنم میلرزید ... دست هایم یخ بسته بود!

صدای لولای در سکوت نیمه شب را شکست و صدای آشنایی در سالن پیچید ... خانم مشایخ ؟

سریع از روی پرونده ها رد شدم و وارد سالن انتظار شدم ... مبل چپه شده را دور زدم و به ستوان حمیدی نزدیک شدم. سربازی که همراهش بود پشت سرش ایستاد!

شما با صد و ده تماس گرفتید ؟ نمیدید ؟ این وضع آشفته را میدید و سوال میکرد ؟ انگار یادش داده بودند از کجا شروع کند!

با یک پایم تابلویی که روی زمین افتاده بود را کنار زدم و جلو رفتم ... بله ، مشاهده میکنید که!

با قدمهای محکم جلو رفت و پشت میز منشی را نگاه کرد ... برگشت و به طرف دفتر رفت ... در را که باز کرد ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان خط به خط تا تو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۴
نوول رمان
رمان تقدیر شیرین
رمان تقدیر شیرین

دانلود رمان تقدیر شیرین اثر زهرا اسدی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

شیرین دختری مهربان و زیبا و خوش رو که محض این صفات شخصیتی خوب مورد توجه همگان است ، شیرین در خانواده ای پر جمعیت و تنگدستی زندگی میکند که تفاوت ظاهری بالایی با افراد خانواده دارد ، برادری بزرگتر از خود به نام علی دارد که بیشترین محبت را از او می بیند و در جریان تلاشهای علی خانواده از فقر بیرون می آید ...

خلاصه رمان تقدیر شیرین

دایی خانواده و فرزندش فرید برای حضور در مراسم عروسی برادر شیرین از بحرین عازم ایران هستند و فرید به جمع دوستداران شیرین افزوده میشود!

در این میان شیرین پی میبرد که برادر بزرگش هم بشدت عاشق دختری است ولی قانع نمیشود اسم و مشخصات دختر را به خانواده بگوید!

بعد از یک سال مجدد دایی و فرید این بار به همراه زن دایی به ایران می ایند و شیرین را خواستگاری میکنند.

مادر شیرین او را وادار به این ازدواج میکند با این افترا ( ترفند ) که سد راه زندگی علی را برمیداره!

وقتی شیرین به بحرین میرود متوجه میشود که فرید همدوش ( همسر ) دیگری هم داره که موضوع را از او و خانواده اش پنهان کرده بودند!

شیرین عصبانی از این حقه تصمیم میگیرد که هر جور شده به ایران باز گردد ولی زندایی به او میگوید تا وقتی بچه دار نشده به او اجازه بازگشت نمیدهند و ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تقدیر شیرین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۳
نوول رمان
رمان روزای بارونی از هما پور اصفهانی
رمان روزای بارونی از هما پور اصفهانی

دانلود رمان روزای بارونی اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش جدید با لینک مستقیم

روزای بارونی رمان ایرانی عاشقانه ای است که مختلط از شخصیت های رمان های قرار نبود ( آرتان و ترسا ، نیما و طرلان ) ، جدال پر تمنا ( آراد و ویولت ) ، توسکا ( توسکا و آرشاویر ، احسان و طناز ) جمعا روزای بارونی را پدید آورده است ، روزای بارونی بازی سرنوشته ، امتحان پس دادن بنده هاست ...

خلاصه رمان روزای بارونی

رمانی مختلط از شخصیت های رمان های قرار نبود ، جدال پر تمنا ، توسکا
روزای بارونی ... بازی سرنوشته ... امتحان پس دادن بنده هاست ... خدا عاشقا رو دوست داره و
گاهی تصمیم می گیره ب بینه چند مرده حالجن!

وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه
امتحان سخت عبور کنن ... یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن
مرحله بعد ... یعنی عاشق تر می شن ... و پیش خدا عزیز تر ... یا اینکه ... سقوط می کنن!

عشق رو رها می کنن و تـــنهایی رو انتخاب می کنن ... اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته ...
این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ،
با هم باشین!

اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین ... وگرنه سزاتون سقوطه! اال یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...

به لینک زیر مراجعه کنید :
دانلود رمان روزای بارونی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۰
نوول رمان
رمان جدال پر تمنا
رمان جدال پر تمنا

دانلود رمان عاشقانه جدال پر تمنا اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

ویولت دختری زیبا با چشمان افسانه ایی ، به تازگی از فرانسه با خانواده فرانسوی خود به ایران بازگشته او که اصلیتی ایرانی دارد در دانشگاه با خواهر و برادری آشنا میشود که با ارگل ( خواهر ) دوست و با آراد ( برادر ) رقیب میشود ، ویولت مسیحی است و ارگل و آراد از یک خانواده مذهبی هستند ، کلّ کلّ بین ویولت و آراد اتفاقات زیبایی را رقم میزند و باعث میشود ...

خلاصه رمان جدال پر تمنا

خوب یادمه بردن اسم عموم جرم بود! یعنی اگه در موردش حرفی می زدم بابام مجبورم می کرد دهنم رو آب بکشم ، خیلی سخت گیر بود خدا بیامرز … همین سخت گیری هاش هم کار دست من داد …

صبح ها به زور منو برای نماز بیدار می کرد … ماه رمضونا مجبورم می کرد روزه بگیرم … وای به روزی که یه رکعت نمازم قضا می شد … یا می فهمید که روزه مو خوردم!

وای به روزی که می فهمید به یه دختر نگاه کردم هر چند بی غرض! کم کم بدم اومد … از همه چی بدم اومد … از دین … از مسلمون بودن … از رفتن توی دسته ها و سینه زدن … از زنجیر زدن … از چادر سر کردن آراگل …

از مامانم و جلسه های قرآنش … از همه چی … من زده شدم … جلوی بابا دلا و راست می شدم یعنی دارم نماز می خونم … ولی حتی یه کلمه اش رو هم نمی فهمیدم … فقط یه جاهایی می گفتم الله اکبر …

یعنی دارم می خونم … سحر ها بیدار می شدم … سحری میخوردم … نمازم رو سمبل می کردم و می خوابیدم …

ولی تو راه مدرسه روزه مو می خوردم … هر وقت بابا نبود از زیر نماز خوندن در می رفتم و کم کم افتادم تو خط دوست دختر …

فقط سیزده سالم بودم که با اولین دوست دخترم دوست شدم … اون موقع که موبایل جایی نبود … نامه نگاری می کردیم …

به اینجا که رسید خندید … منم نا خودآگاه خنده ام گرفت … یادش بخیر … روغن مو می خریدم از خونه که می رفتم بیرون روی سرم خالی می کردم …

دکمه یقه مو باز می کردم … آستینامو می زدم بالا … حق پوشیدن شلوار جین نداشتم …

به لینک زیر مراجعه کنید :
دانلود رمان جدال پر تمنا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۰۸
نوول رمان
رمان گناهگار
رمان گناهگار

دانلود رمان عاشقانه گناهکار اثر فرشته تات شهدوست با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

داستان عاشقانه یک دختر و پسر به نام دلارام و آرشام است ، آرشام پسری است که کمتر احساسی میشه و آدمیه که هرگز عاشق کسی نمیشه چون اون رو مزاحم کارش میدونه اما دلارام دختری احساسی است که دقیقا بر عکس آرشام که پسری با غرور و سخت است که این دو بر سر راه هم قرار می گیرند...

خلاصه رمان گناهکار

بر بستره ی غلیظ گناهان خود دست می کشم و با انگشت بر روی ان چنین مینویسم : گناهکار ، گناهکار ، گناهکارم من!
خدایا گناهکارم!

جز این واژه ای بر خود و اعمالم نتوانم گذارم ، چه کردم ! در این دنیای بزرگ بین ادم هایی که کم و بیش خود به آغوش گناهان من روی آوردند.
من کیستم! آیا تنها یک گناهکار! کسی که با ریا خوی گرفته بود ، با دروغ برادری می کرد ، با نیرنگ های فراوان این و آن را فریب می داد.
من آرشام ، کسی هستم که لقب گناهکار را روی خود گذاشتم ، آری تنها خود می دانم و خدایم!
من چه هستم ؟ به راستی من کیستم خدایا ؟ بنده ی خاطی تو ؟
من ارشام ، کسی که معنای اسمش به قدرت وجودش بهایی پرداخته ، من گناهکارم ، از خلاف و گناه ابایی ندارم چون این راه را خود انتخاب کردم...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان گناهکار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۰۵
نوول رمان
رمان آغوش اجباری
رمان آغوش اجباری

دانلود رمان عاشقانه آغوش اجباری اثر نگار قادری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

بهش نگاه کردم ، به عشقم‬ ، به دنیام‬ ، به نفسم ‬، به کسی که دوسش دارم‬ ، به کسی که زندگی بدون اون واسم رنگی نداره‬ ، چقدر زجر کشیدم‬ ، خدایا خشبختیمون رو نگیر‬ ، خدا شاهد بود چه شبایی که با گریه سر به بالین نزاشتیم‬ ، به هجده سال پیش فکر کردم‬ ، به دختری سیزده ساله‬ ، به دختری که به سمت جنس مخالف کشیده شده بود‬ ، اون دختر من بودم ، به یه نفر حسم متفاوت تر از بقیه بود ...

خلاصه رمان آغوش اجباری

به یه نفر که خنده هامو تکمیل می کرد ... به یه پسر که حتی وقتی صداشم می شنوم , تموم وجودم می لرزید .

محمد پسر عموی بزرگم ، عمو شهاب ... محمد پسر آروم و سر به زیری بود وقتی حرف می زد باید خیلی زور می زدی تا صداشو بشنوی
پادشاه ذهن من محمد شده بود!

وقتی کسی از عشق یا دوست داشتن حرف می زد , ذهنم پا برهنه می رفت به سمت محمد ... ناخوداگاه تصویر محمد جلو چشام نقش می بست.

دوست داشتم باهاش حرف بزنم ولی در برابرش ناتوان بودم ... وقتی می دیدمش پس میفتادم ... وقتی اسممو صدا می کرد , قلبم از تپیدن می ایستاد و دوباره شروع می کرد به زدن ...

طوری می زد که می خواست از جاش کنده بشه ... زبونم قفل می شد و دیگه نمی تونستم حرف بزنم!

پیش دوستام راحت از محمد می گفتم ... بدون ترس , بدون دلهره ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آغوش اجباری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۸ ، ۰۰:۴۷
نوول رمان
رمان عروس خون بس
رمان عروس خون بس

دانلود رمان عروس خون بس اثر مریم نازنین با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان این رمان راجب دختری به نام روژان می باشد که در یک روستایی زندگی می کند که اهالی آن به شدت به رسم و رسومات قدیم و اجدادی خود پایبند هستند ، روژان از روی یک رسم قدیمی که هنوز هم در بعضی از روستاها استوار است، دادباخته به قربانی شدن می شود و این محکومیت فقط به یک دلیل است ، دختر بودن!

خلاصه رمان عروس خون بس

خواستگارا رفته بودن جواب هر دو طرف مثبت بود ... شام آماده بود سفره شام انداختن ... همه نشسته بودن  و مشغول خوردن!

با صدای حسن همه بهش نگاه کردن ... مامان روژان کجا اشپزی میکنه غذا میخوره ؟ هیچکس جوابی نداشت تازه یادشون افتاده بود که از صبح چیزی براش نبردن.

دلینا رو به دنیا کرد ... دنیا براش ناهار بردی ؟نه یادم رفت ... این دختر صبحانه هم نخورده ... من دیدم رنگش پریده تو انبار ولی هیچی نگفت .

صدای اورنگ بلند شد ... به درک که نخورده شامتون بخورین اون دختره پوستش کلفت تر از این حرفاست.

دلینا از خودش بدش اومد اون زندگی این دختر خراب کرده حالا راحت کنار خانوادش غذا میخورد ... حسین نگاهی به مهیار کرد که چیزی نمیگفت با غذاش بازی میکرد!

هیچکس حرف نمیزد و صنم به این فکر میکرد چه دختر مقاومیه که دست به یه تیکه گوشتم نزد، دختر هفت ماه بود که اونجا بود ولی هیچوقت اعتراض نکرد

شام خورده شد سفره رو جمع کردن چایی آوردن ... دلینا بشقابی برنج با خورش برداشت رفت سمت در ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان عروس خون بس

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۸ ، ۰۰:۴۷
نوول رمان
رمان سیگار شکلاتی
رمان سیگار شکلاتی

دانلود رمان سیگار شکلاتی اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

سیگار شکلاتی روایتگره داستان یه مرده ، یه مرد خسته و تنها ، بریده از همه و چنگ انداخته به دنیا برای نجات خودش از هر سقوطی ، نه تنها خودش ، که هر کس دیگه ای که شاید مبتلا بشن به دردی که اون کشیده و چشیده ، با سلول به سلول تنش ، با ذره ذره و قطره قطره خونش می خواد ریسمانی باشه برای بالا کشیدن هر کسی که تو قعر چاه تنهایی و ضلالت فرو میره ، حتی اگه باعث بشه خودش سقوط کنه

خلاصه رمان سیگار شکلاتی

زنی که توی عنوان جوونی ... توی روزایی که هم سن و سال هاش به فکر جدیدترین مارک لوازم آرایش و مدل لباس و هزار هزار هزار چیز دیگه هستن تصمیم می گیره مرد باشه .

تصمیم می گیره از چیزی که اونو ضعیف نشون می ده فاصله بگیره ... بره به سمت قدرت ... بره به سمت هر چیزی که اونو به خواسته اش می رسونه.

زنی که خسته می شه از محبت ... و وقتی زن ... لطافت ... پاکی ... بخواد از جنس مهربونی نباشه دیگه چیزی ازش باقی نمی مونه!

دلم با خنده تو گرم میشه تو روزایی که دنیا سرد باشه تو رو حس میکنم میفهمم اینو یه زن میتونه گاهی مرد باشه ، زنی که آفریده شده تا دنیا رو پر از آرامش کنه!

حالا نیاز داره کسی به خودش آرامش رو تزریق کنه ... که کسی باشه تا شونه های پر دردش رو عمیق فشار بده و هر دردی که روی اون شونه های نحیفه رو برداره.

زن حتی اگه خودش بخواد ... حتی اگه به جبر زمونه تصمیم بگیره زن نباشه ... توی یه شکاف کوچیک زندگی ... همین که حس کنه کسی بهش نیاز داره باز زن می شه و سرشار از محبت .

حتی اگه از احساساتش سال ها و قرن ها فاصله گرفته باشه ... این غریزه یک زنه...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سیگار شکلاتی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۸ ، ۰۰:۴۶
نوول رمان
رمان هراس ابدی
رمان هراس ابدی

دانلود رمان هراس ابدی اثر رقیه اروجی - Roqie69 با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

هراس ابدی داستانی است از اشتباهاتی که تمام نمی شوند و می مانند و در نهایت باعث سقوط انسان می شوند ، این سقوط می تواند از یک ذهن ساده به یک هراس ابدی باشد و همان گونه که برای دختر جوان قصه ما به نام بهار بود ، بهاری که زندگی اش در چهار فصل نوشته می شود.

خلاصه رمان هراس ابدی

فصل اول از جایی شروع می شود که بهار در زندگی اش رنج می برد.

او برای رهایی از این رنج بی هویتی درون خود است که تصمیم می گیرد برای مدتی کوتاه زندگی اش را رها کند و شوهرش را و دخترش را نیز و به نزد دوستش که در اصفهان زندگی می کند برود.

اما برگشتن از این سفر به آن آسانی ها هم که باید نبود و در میانه راه دچار سانحه رانندگی می شود و حافظه اش را از دست می دهد!

در فصل دوم است که پای در جایی می گذارد که نمی دانست کجاست و در بستری از حوادث و اتفاقات تلخ و شیرین قرار می گیرد و انگار کسی این ها را برای او رقم می زند تا زهر یک گناه و تاوان یک اشتباه از او کشیده شود .

در همان فصل است که در میانه تنفر و ترس، عشق در قلبش خانه می کند و عاشق مردی می شود که تیغ بُرّنده رسوایی را زیر گلویش می گذارد ...

این رسوایی در وجود او شکل می گیرد و بزرگ می شود و زمانی که می خواهد پای در دنیا بگذارد زن حافظه اش را بدست می آورد!

در فصل سوم است که همه گذشته در برابر چشمانش قد علم می کند و ان اشتباهی که زندگی اش را به تباهی کشید نیز و در فصل پایانی که بهار می خواهد به هراس هایش پایان دهد و قدمی برای جبران برداشته باشد

اما همیشه همه چیز جبران کردنی نیست ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان هراس ابدی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۸ ، ۰۰:۴۶
نوول رمان
رمان سقف کاغذی
رمان سقف کاغذی

دانلود رمان سقف کاغذی اثر بهارگل با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

روایتگر آدم هایی که هرکدام در گذشته خودشون رو جا گذاشتن و برای پیداکردن قلب و روحشون دست به هرکاری می زنند ، از دختر پرآوازه ای که با یک گذشته نا معلوم هشت سال به بدنامی معروف شده و به خاطره همین گذشته تلخ روز عقدش مجبور به فرار میشه ، از گذشته مردی خوش نام و سرشناس که برای جبران اشتباهاتش دست به هرکاری میزنه …

خلاصه رمان سقف کاغذی

برای بار هزارم به کاغذتو دستم خیره شدم … چشمم به خط تیره مثبت خشک شده بود!

هنوزهم باور کردنش سخته … با حرص کاغذ مچاله شده رو به گوشه ای پرت کردم!

چشمام سیاه تاریکی می کرد … از شدت ضعف سرم رو به مبل تکیه
دادم و چشمام رو با درد روی هم گذاشتم!

همین امروز که قرار بود جشن دو نفره ای داشته باشیم باید این خبر گند بزنه به حالم!

صدای زنگ تلفن سکوت سنگین خونه رو شکست … اونقدربی حسو حال بودم که نمی تونستم خودم رو به سمتش برسونم!

بعدچند تا بوق صداش تو فضا پیچید … الو دیار … عزیزم … هنوز نرسیدی ؟

فکر می کردم بیشتر از من مشتاق اومدن به خونم باشی … امشب یکم دیرتر میام ولی قول میدم تاصبح جشن بگیریم!

هرموقع رسیدی زنگ بزن نگرانتم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سقف کاغذی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۸ ، ۲۳:۱۹
نوول رمان
رمان رژلب قرمز
رمان رژلب قرمز

دانلود رمان عاشقانه رژلب قرمز اثر شارین عدالتیان با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم رایگان

به نام جهان دار عالم ، خسته بودم از این دنیای پر قید و بند و پر فاصله ، از این روزهای تکراری و بی خاطره ، بی عشق بودم ، منزجر از این روزهای بی زنانگی و احساسات خاموش …

خلاصه رمان رژلب قرمز

پشت میز ناھار خوری قدیمی و کوچک نشستم … چقدر ھمه چیز تمیز و بی لک بود … حتی سفره رومیزی قدیمی که دیگر رنگھای قرمز و نارنجی اش از حال رفته بودند و به سفیدی می زدند!

مادر پرسید: ناھار چی درست کنم ؟ با بی میلی گفتم: دیروز که کلم پلو خوردیم … تا صبح از دل درد نخوابیدم!

یاد سامان افتادم … حتما تا الان برایم کلی پی ام گذاشته بود که چرا جوابش را نمی دھم … چقدر سامان را دوست داشتم ، عکسش را ھمین چند ماه پیش دیده بودم .

آنطور که از عکسش مشخص بود،پسر خوش تیپ و خوش قد و بالایی بود … اما ھر بار که شماره می داد،من از زنگ زدن طفره میرفتم.

میترسیدم شاید بیشتر از عکس العمل مادر و شاید … او از اینترنت متنفر بود ، چند ماه قبل دوستم لیدا ای دی سامان را به من داده بود تا با او چت کنم!

می گفت پسر خوبی ست و مثل نتی ھای دیگر تا سلام می دھی زیر و زبرت را در نمی آورد و بی ادبی و پیشنھادھای ناروا در کارش نیست …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رژلب قرمز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۸ ، ۲۳:۱۸
نوول رمان