رمان بوک | دانلود رمان | رمان

رمان بوک دانلود رمان جدید با لینک مستقیم رمان ایرانی بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه pdf رمان آنلاین بهترین رمان ها وبلاگ رمانبوک.

رمان بوک | دانلود رمان | رمان

رمان بوک دانلود رمان جدید با لینک مستقیم رمان ایرانی بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه pdf رمان آنلاین بهترین رمان ها وبلاگ رمانبوک.

رمان سنگ قلب مغرور
رمان سنگ قلب مغرور

دانلود رمان سنگ قلب مغرور اثر asiyeh69 با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان خاص مهرا عظیمی با چشمان درشت قهوه ای و پوست سفید مایل به گندمی که خانواده خود را از دست داده و در شرکتی که رییسش به سنگ قلب مغرور معروف است شاغل است و دوستی صمیمی اش مادر بزرگش ناراحتی قلبی دارد و باید عمل شود و به پول نیاز دارد …

 

خلاصه رمان سنگ قلب مغرور

ابروهای تقریبا پهن و کوتاهی داشتم جالبه هر کسی که میدید فکر میکرد که کوتاهشون کردم ولی من حتی بهشون دستم نزده بودم … همینجوری مرتب و تمیز و البته کوتاه بودن … موهای قهوه ای روشن حالت داری داشتم که بلندیش به روی باسنم میرسید و موقع حموم باید قبلش حسابی عزا میگرفتم واسه ی شستنشون اما خب بعد از خشک کردنشون کلی ذوق مرگ میشدم از داشتنشون!

اهل اصلاح نبودم … در واقع موهای صورتم بیشتر پرز بودند تا مو … منم از خدا خداسته بی خیالشون شدم … اصلا برام مهم نبودن خیلی وقته زیاد به تیپم نمیرسم … صورت تقریبا گردی داشتم که تو پره … بینی کشیده و کمی پر ، اما تو ذوق نمیزد خدارو شکر! همیشه از لبام خوشم میومد چون هم کوچیک بودم هم قلوه ای یعنی یه کلام خواستنی …

هر روز وقتی روبروی آیینه میشینم اینارو مرور میکنم و دست آخر یه خدارو شکر میاد روی زبونم اما بعد گفتنش چشمام بارونی میشه مثل الان! حاضر بودم تمام زندگیمو ، تمام اونچه که دارم الان بدم ولی بشم مهرای سه سال پیش دختری که خنده هاش ار اعماق وجودش بود …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سنگ قلب مغرور

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۸
نوول رمان

خواندن رمان باعث می شود یک نوع دیگر از زندگی را بیاموزیم. هر رمانی می تواند ما را به سمت زندگی جدیدی هدایت کند و در تازه ای برای ما باز کند که شاید از آن اطلاعی نداشته ایم. برخی معتقد هستند که خواندن رمان به مراتب از فیلم و موسیقی و یا تئاتر برای ما بهتر است.

اگر دانلود رمان و یا داستان، تبدیل به عادت روتین زندگی ما شود، می تواند قدم بزرگی برای رسیدن به خود شکوفایی باشد. می توان از بین تمام قالب های ادبی رمان را از همه مهم تر دانست. رمان ها می توانند به ما بیاموزند چطور به زندگی خود رنگ و بوی بهتری ببخشیم. رمان واقعیت ها را نشان می دهد و می آموزد که همه انسان ها در کنار شباهت هایی که به هم دارند، با هم نیز متفاوت هستند. نکته مهم این است که این تفاوت ها بشناسیم.

مهم ترین مزیت رمان این است که مارا بی واسطه به اصلی ترین مسائل وجودی روبرو می کند. همه امور انسان اعم از ترس، امید، شادی، خشم، نگرانی، نفرت، آرزو و... در رمان به زبان ساده تر بیان می شود. و به همین علت رمان تمام زاویه های روح را باز می کند.

رمان خواندن چه فوایدی دارد؟

یکی از لذت های خواندن رمان خیال پردازی است

انیشتین معتقد است تخیل از دانش برای انسان مهم تر است و بیشتر اختراعات در تکنولوژی حاصل تخیلات انسان ها بوده که به حقیقت تبدیل شده است. رمان دو کار را انجام می دهد:

1 - محصول رویاهای نویسنده است

2 - رویا را در ذهن خواننده به دنیا می آورد و تولید می کند

به همین علت می توان تخیل را در رمان هم فرآیند دانست و هم فرآورده. رمان قدرت تخیل را در انسان افزایش می دهد. زیرا با خواندن داستان آن را تجسم می کنیم و در نتیجه تخیل ما قوی تر می شود.

می توانید با شخصیت های داستان همزاد پنداری کنید

گوستا فلوبر معتقد است: «نوشتن کار هیجان انگیزی است. این که خود در داستان ها حضور نداشته باشید، ولی در جریان داستان قرار بگیرید بسیار هیجان انگیز است. مثلا دیروز سوار موتور در خیابان بودم. یک روز زمستانی بود. برف می بارید و هوا بسیار سرد بود. در این داستان هم موتور بودم، هم برف بودم و هم کلماتی که به زبان می آوردند بودم»

کار دیگر رمان، همزاد پنداری با داستان است. در داستان احساس می کنیم یکی از کارکترهای داستان هستیم و حتی بعد از اتمام رمان با او همرا هستیم. با او شاد یا ناراحت می شویم.

رمان به مرور شما را مجبور به کنش و واکنش می کند

به طوری که حس می کنیم این رمان سرنوشت ماست و ما نقش اول رمان هستیم. به همین خاطر می گویند رمان سرنوشت انسان را در موقعیت های گوناگون جلوی چشم هایتان می آورند.

احساس و عواطفی که در رمان وجود دارد باعث می شود حس همزاد پنداری در شما شعله بگیرد. نمی شود رمان «آس و پاس ها« به نویسندگی جورج اورول را بخوانیم و خود را در گرسنگی و بدبختی نگذاریم، حتی برای چند ساعت.

نمی شود رمان «آخرین روز یک محکوم» به نویسندگی ویکتور هوگو را بخوانیم و آن نگرانی های قبل از اعدام را نداشته باشیم.

نمی شود رمان «زن سی ساله» به نویسندگی دوبالزاک را بخوانیم، ولی ناراحتی ها و ناکامی های زندگی زناشویی را در خود احساس نکنیم.

نمی شود رمان «مرگ ایوان ایلیچ» به نویسندگی تولستوی را بخوانیم و ترس از مرگ را تجربه نکنیم. در این رمان وقتی می بینیم مرگ به ما خیره می شود، دیگر چیزی مانع نگاه ما به مرگ نمی شود و چیزی نیست که ما بتوانیم پشت آن پنهان شویم.

نمی شود رمان «مرد زیر زمینی» به نویسندگی داستایفسکی را بخوانیم و درد و مصیبتی که به انسان وارد شده را نبینیم و نشنویم.

نمی شود «جنایت و مکافات» را خواند و درگیر اخلاق نشد. آن زمانی که وجدان از بین می رود و تضاد درونی نقش اول جنایی رمان یعنی «راسکول نیکف» ما را به جایی می برد که درماندگی و رنج گناه را به دوش خواهیم کشید.

نمی شود «خاطرات خانه اموات» به نویسندگی داستایوفسکی را خواند و خود را به اردوگاه اجباری در سیبری نبرد. اردوگاهی که در آن گرسنگی، ستم و بی اعدالتی موج می زد. داستان داستایوفسکی شرایط بد و خرابی را ترسیم می کند تا به انسان بیاموزد داستان آن چیزی که در رمان ها می نویسند نیست. داستان یعنی انسان ها به دنیا می آیند، درد می کشند و در آخر می میرند.

انسانیت را در درون شما بیدار می کند

مگر امکان دارد داستان «قدیس مانوئل نیکوکار شهید» به نویسندگی اونامونو را خواند و متوجه نشد که کشیشی که تمام عمر خود را خدمت مردم می گذارد، چه رنج هایی را می کشد. همه عمر خود را صرف خیرخواهی می گذراند، آشتی دادن فرزندان با پدر و مادرهایشان، ازدواج های زنان و مردان و از همه مهم تر تسلی دادن کسی که در حال مرگ است.

اما همین کشیشی که کارهای خیر انجام می دهد خود از درون دچار تعارض هایی می بیند که جان او را از بین می برد. همین کشیشی که همه عمر خود را در فرازو نشیب طی کرده است مانند یک مسافر حیران زده و پریشان است که زمانی که دعا می خواند و به این آیه می رسد که من به رستاخیز بدن ها و حیات ابد ایمان دارم. صدای خود را کم می کند و رو به خاموشی و فراموشی می رود. حکایت مانوئل نیکوکار شهید را نمی توان خواند و این تردید را متوجه نشد.

نشان دادن عواطف در رمان ها اهمیت فراوانی دارد

رمان «کافکا در کرانه» به نویسندگی هاروکی موراکامی این نویسنده ژاپنی، شاهکاری است که اطلاعات گوناگونی در مورد جامعه ژاپن را در رمان خود آورده است. با خواندن این رمان هم روایت داستان را جلو می بریم و هم با اطلاعات ژاپن مواجه هستیم.

رمان باعث می شود الگو ای ذهنی از بین برود. یکی از اصلی ترین مانع اگاهی دوری از الگوها هستند. الگوها منشا تعصب هستند. ولی با کمک رمان می توانیم قسمتی از این الگوها را از بین ببریم. زمانی که نویسنده کارکترهای رمانش را مورد تحقیق قرار می دهد و آنچه در دلشان نهفته است را آشکار می کند. انسان هایی که رمان می خوانند در تشخیص مساوات و داوری بیشتر تامل می کنند. ولی کسانی که رمان نمی خوانند خیلی راحت انسان ها را به دو دسته خوب و بد تقسیم می کنند.

دوستان عزیز حال که با فواید زمان خواندن آشنا شدید، به شما توصیه می کنیم که این کار را هرگز ترک نکنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۸ ، ۱۲:۵۵
نوول رمان

7 تاثیر شگفت انگیز رمان خواندن بر زندگی

بی شک همه قبول دارند خواندن رمان تاثیر به سزایی بر انسان دارد. ولی ادبیات داستانی نقش مهمی بر ذهن انسان و حتی زندگی او دارد. خواندن کتاب باعث می شود همدلی انسان ها بیشتر شود.

در سال های گذشته پکیجی از پژوهش ها در مورد خواندن رمان فیکشن نشان می دهد که این طور کتاب ها قدرت همدلی انسان ها را بالاتر می برد. عصب شناسان نیز بر این باور هستند که زمانی انسان این طور کتاب ها را می خواند بر روی عصب مغز که مرتبط با همدلی است، تاثیر مهمی می گذارد.

این پژوهش ها نشان می دهد با خواندن این نوع رمان ها می توانید چیزی را تجربه کنید که گویا در واقعیت برای شما اتفاق افتاده است. البته تحقیقات نشان نداده است که کسانی که داستان می خوانند بی شک افراد دلسوزی هستند.

ادبیات داستان این فرصت را به شما می دهد تا بتوانید تغییر را پیش روی خود قرار دهید

اگر طرفدار پروپاقرص ادبیات تخیلی هستید باید بگوییم که این ژانر به شما این فرصت را می دهد تا با گجت های جدید آشنا شوید که در آینده به واقعیت تبدیل می شوند. به طورکل ادبیات تخیلی ذهن شما را برای رویارویی با آینده اماده می کند. البته تغییر دادن افکار تنها با رمان های تخیلی به وجود نمی آید.

یک اصل مهم برای داشتن رمان خوب اتفاقاتی است که برای کاراکتر داستان در طول مسیر اتفاق می افتد. شخصیت ها در داستان پیروز می شوند، شکست می خورند و حتی با موقعیت های تازه روبرو می شوند. با خواندن این طور داستان ها به صورت غیر ارادی به تغییر اندیشه خود نیز فکر خواهیم کرد. ما می دانیم تغییر اجتناب ناپذیر است و بهتر است با آن کنار بیاییم.

در ادامه به تاثیرخواندن رمان بر زندگی انسان می پردازیم:

1 - همزاد پنداری

ما با کاراکترهای رمان همزاد پنداری می کنیم. خود را در موقعیت کاراکترهای داستان می گذاریم و با آن ها شاد می شویم و یا غمگین می شویم. حتی از خود می پرسیم با اتفاقی که به وجود آمده باید چطور عکس العملی از خودمان نشان دهیم. در آخر داستان ما در موقعیت جدیدی قرار خواهد گرفت تا بتوانیم طوردیگری به دنیا نگاه کنیم. ما در هر برهه ای نظاره گر تغییر کاراکترها هستیم و حتی حس همزاد پنداری ما با این تغییر و تحولات عوض می شود.

2 - تمرین خودکاوی و خودشناسی

خواندن داستان زمانی برای بررسی خود است. ما در آینه نظاره گر کاراکترهای خود هستیم. به طوری که در آینه دیگری خود را می توانیم واضح تر ببنیم و حتی نقاط مثبت و منفی خود را بیشتر بشناسیم. برای مثال رمان «بی نام» به نویسندگی جاشوا فریس رمنی که خود را در مقابل دیدگان خواننده قرار می دهد که خود را اسیر زندگی ماشینی کرده است.

3 - لذت تخیل و رویاپردازی

آلبرت انیشتین معتقد است: «تخیل مهم تر از دانش است». همه ی دستاوردهای زندگی انسان ها ناشی از تخیل است که آن ها را جدی گرفته اند. داستان از طرفی حاصل تخیل نویسنده به حساب می آید و از طرف دیگر مولد تخیل در ذهن خواننده است. پس خیال در رمان هم فرآیند است و هم فرآورده.

ما با خواندن رمان قدرت تخیل خود را افزایش می دهیم زیرا هر چقدر داستان بخوانیم بیشتر تصور می کنیم. گوستاو فلوبر در نامه ای به نزدیکانش می گوید: «کار نوشتن بسیار لذت بخش و عالی است، همین که در داستان خودت نباشی ولی در تک تک ماجرا حضور داشته باشی بسیار هیجان انگیز است.»

4 - شکستن کلیشه ها

کلیشه های ذهنی جزو موانع اگاهی رهایی بخش به حساب می ایند. کلیشه ها باعث می شوند ذهن انسان منجمد شود و فرصت شناختن را از او بگیرد. با کمک داستان می توانیم کلیشه ها را از بین ببریم و هوایی تازه برای تنفس به وجود آوریم. وقتی که نویسنده ذهن کاراکتر را جستجو می کند و آن چیزی که در دل است را روشن می کند، این جاست که انسان در درست بودن کلیشه ها به شک دچار می شود.

5 - فرصتی برای مرور تاریخ

درست است که رمان تاریخی جزو رمان به حساب می آید، ولی همه ی آن ها تاریخی به حساب می آیند. بی شک داستان هر چه باشد چه در رمان و چه در شکل های ادبیاتی دیگر مربوط به گذشته است. شباهت داشتن دو لغت story و history که لغت اول به معنی داستان و لغت دوم به معنی تاریخ است، گواهی بر این منظر از نگاه زبان شناختی می باشد.

6 - فرار از ملال

ملال همیشه در کنار ما است. اگر درنگ کنیم ما را از بین می برد و عمرمان را نابود می کند. یکی از راه هایی که می توانیم از ملال دوری کنیم خواندن رمان است. با خواندن رمان یکنواختی ها از بین می رود و می توانیم وارد بخش تازه ای شویم. انگار با این کار می توانیم با انسان های جدید روبرو شویم و با ان ها صحبت می کنیم و از زندگی پر پیچ و خم آن ها می شنویم. به مراتب یک رمان خوب می تواند به زندگی طراوت بدهد و تا مدتی کم ما را از ملال دور کند.

7 - امید آفرینی و الهام بخشی

اکثر رمان ها به طوری زیبا الهام بخش هستند. وقتی که خواننده از دور نظاره گر زندگی کاراکترها می نشیند به خوبی متوجه می شود که روزگار بر پایه یک مدار نمی چرخد. با اتفاقاتی که رخ می دهد راه زندگی عوض می شوند. مبارزه کردن کاراکترها جزوی از امید آفرینی به حساب می آیند. بی شک خواندن رمان جزو یکی از راه های «کتاب درمانی» به حساب می آید. زیرا رمان این امکان را به خواننده می دهد تا به یک آرامش عمیق برسند.

سخن پایانی

انسان هایی که دوست دارند رمان عاشقانه بخوانند بی شک از یک نعمت الهی برخوردار هستند، زیرا خواندن رمان باعث می شود رنگ و بوی تازه ای به زندگی یکنواخت بدهیم. رمان ها به انسان ها می آموزند همان طور که انسان ها به هم شباهت دارند با هم متفاوت نیز هستند. در آخر باید بگوییم که رمان خواندن ما را از کلیشه ها دور می کنند و به ما خلاقیت می دهد، پس رمان بخوانید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۸ ، ۱۲:۴۹
نوول رمان
رمان قلب سوخته
رمان قلب سوخته

دانلود رمان قلب سوخته اثر س.شب با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان رمان درباره دختری به اسم سپیده است که یک زندگی عادی دارد ولی در یک شب بارانی سانحه ای برایش پیش می آید که سرنوشتش تغییر میدهد ، عشق ممنوعی را تجربه میکند که راه فراری از آن ندارد …

خلاصه رمان قلب سوخته

ماجرا از اینجا شروع شد که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم ... پاشو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت ۸ کلاس نداری!

بازم کلاس سر صبح ... یکی نیست بگه اگه صبح نمی تونی بیدار شی مگه مرض داری کلاس ور میداری

تازه داشتم خمیازه میکشیدم که باز مامان صدا کرد!

 

این دفعه داد میزد سپیده ... من موندم اول صبحی مامان چه انرژی داره ...

از تو اتاق همین جوری که رو تخت دور خودم می پیچیدم گفتم:

بیدارم بابا ... با چشمایی که فقط یکیشو به زور باز نگهداشتم به طرف دستشویی میرم داشتم از خواب میمردم.

به زور دست و صورتمو شستم و به طرف آشپزخونه رفتم ... مامان داشت صبحانه رو میز میزاشت

سلام خوشگله چطوری ... مامان : خودتو لوس نکن دختر ۲۶سال داری ...

من باید سر صبح هنجرمو پاره کنم من هم قد تو بودم دوتا بچه داشتم .

ای بابا باشه عشقم چرا ناراحتی قول میدم دفعه دیگه زود بیدار شم ...

مامان ... آره جون خودت همیشه همین قولو میدی، بعد دوباره تکرار میکنی.

باشه حالا صبحانه رو رد کن بیاد تا لیلا کلمو نکنده!

مامان ... دختر تو کی میخوای این رفتارای پسرونه رو کنار بزاری رد کن بیاد یعنی چه مثلا مهندس مملکتی ... اولا تا سرکار نرفتم ادعای مهندسی ندارم بعدا این جوری باحال تره .

مامان ... همش تقصیر این باباته که باهات مثل پسرا رفتار کرده ، خوبه حالا سارا مثل تو نشد ... مامان تو همیشه سارا رو بیشتر دوست داری!

مامان ... کی گفته شما …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان قلب سوخته

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۸
نوول رمان
رمان امن ترین آغوش دنیا
رمان امن ترین آغوش دنیا

دانلود رمان امن ترین آغوش دنیا اثر فریده بانو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان این رمان اجباری در مورد دو خواهر دوقلو به نام های سوگل و سوگند می باشد ، سوگل بی دلیل یک هفته قبل از عروسیش ناپدید می شود ، حال آبروی چندین ساله ی پدربزرگش در میان است و درخواست حامی پارسا  و اکنون سوگند ناچار است فقط یه تصمیم بگیرد و آن تصمیم چی می تواند باشد ، خواسته حامی یا آبروی پدربزرگش ...

خلاصه رمان امن ترین آغوش دنیا

خانوما جلسه تون تموم نشد ؟

فوری از جام بلند شدم سلام زیر لبی گفتم اما مثل همیشه سلامم بی جواب موند زیر چشمی نگاهی به پارسا نامزد خواهر دو قلوم انداختم ...

یه مرد قد بلند چهارشونه قیافه ی اونطور اسطوره ی نداشت اما از تک تک حرکاتش معلوم می شد که یه مرد پر جذبه هست ...

همین برخورداش ازش یه مرد جذاب برای دخترا ساخته بود و اون صدایی که موقعی که صحبت میکرد بمو خشدار که حاصل از کشیدن سیگار بود و اون بوی گس رودیگز ...

همه ی اینا دست به دست هم داده بود ...و این مرد و جذاب و قابل احترام کنه ... که منم جزوه کسایی بودم که ناخداگاه ازش حساب می بردم و احترام میذاشتم بهش ...

3ماه می شد که نامزد خواهرم شده بود ولیهنوز برای من غریبه تر از هر غریبه ی بود دوباره با اون صدای خشدارش گفت : هنوز تشریف نبردین ؟

کیفم و برداشتم دستی به مقنعه ام کشیدم ... گفتم الان میرم جیک ندا هم در نمی اومد از کنارش رد شدم و دوباره اون بوی وحم انگیزه رودیگز پیچید توی دماغم ...

ندا هم ازدنبال من اومد ... از دید پارسا که دور شدیم ... هر دو نفس راحتی کشیدیم

سوگند اگه قیافه هاتون انقدر شبیهه هم نبود باورم نمی شد که با اون سوگل اتیش پاره خواهر باشی اونم از نوع دوقلویش.

شونه ی بالا انداختم گفتم : درست من و سوگل از لحاظ قیافه یه سیبی هستیم که انگار از وسط نصف کردی اما اخلاقامون نه

من بخاطر بیماره ی که دارم کم تر تو فعالیتها شرکت میکنم اما سوگل از همون بچگی بیشتر تو چشمه بقیه بود و شیرین زبانیشم باعث می شد تا همه دوسش داشته باشن

خیلی جالبه اخه ... البته همه که مثل هم نمیشن ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان امن ترین آغوش دنیا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۸
نوول رمان
رمان تمنای وصال
رمان تمنای وصال

دانلود رمان تمنای وصال اثر الناز محمدی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان این رمان عاشقانه و اجتماعی درباره دختری به نام تمنا با روحی به نرمی باران ، الهه ای بی تمثیل در سرزمین عشق ، آمد تا مؤمن به عشقش کند، عشقی حقیقی فراتر از آدمیان حریص ، آمد تا طعم تلخ و گس مانند زهر تکرارها را از کامش بزداید ، آمد تا زمزمه روز و شبش شبیه لالایی دلنوازی بر لبهایش و کنار گوش او دوست داشتنی ترین تکرارش شود ، تو فقط عشقی زمینی بودی یا معجزه ای حقیقی تمنای دلم …

خلاصه رمان تمنای وصال

تمنا برخاست و با ب*و*سه ای به گونه مادر چشم کشداری گفت که بقیه را به خنده انداخت!

سپس به سمت اتاقش رفت که سوگل هم به اصرار نیمی از وسایل را از دستش گرفت و به دنبالش وارد اتاق شد.

غرق خوابی شیرین بود که حس کرد صدایی نامش را زمزمه می کند ... هومی گفت و اعتنا نکرد.

چند لحظه بعد دست هایی روی بازویش را لمس کرد و دوباره نامش را شنید ...خواب آلود دست را پس زد ... پتویش را دور خود پیچید و سرش رابیشتر دربالش فرو کرد!

دوباره دل به دل خواب و رویا داد و از اطرافش غافل شد که حس کرد سیلی ناگهانی بر سرش نازل شد و برای گریز مانند فنری که مدت هاست در حالت فشردگی قرار گرفته و ناگهان رها میشود ازجا پرید!

گیج و منگ  با حالتی که میان خواب و بیداری معلق باشد صاف نشست و درآن لحظه فقط چشم هایی متحیر و گرد شده را مقابلش دید که ظرفی بزرگ به دست دارد.

وقتی هوشیارتر شد، همزمان با شناسایی چهره مبهود و رنگ پریده سوگل ... صدای خنده ای بلند راشنید .

مغزش کاملا فعال شد و صدای ریسه رفتن هانیه در جیغ و دادهایش پیچید و دنبالش گذاشت ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تمنای وصال

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۷
نوول رمان
رمان تو را از خاطرم بردم
رمان تو را از خاطرم بردم

دانلود رمان تو را از خاطرم بردم اثر مریم یوسفی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

حکایت این قصه سرگذشت مردی تنها و به دور شده از عاطفه است ، طی پیشامدی از تمام زنان بیزار می‌شود‌ و دست سرنوشت گره اش می‌زند به دختری بی ریا و پر از احساس اما از یاد رفته ، این بار قهرمان داستان مرد دیگریست که برای عشقش تا مرز نابودی می‌جنگد و اما آیا به وصالش می رسد ...

خلاصه رمان تو را از خاطرم بردم

برای تو مینویسم ... برای تو که طنین زیبای یک ترانه ای

برای تو که بهاری ترین لحظه هایت را برای دل پاییزی من گذاشتی

برای تویی که عاشقانه ترین ها را برایم آموختی

آری برای تو می نویسم

برای تو می سرایم

تویی که تار و پود عشق را یادم دادی و زیباترین ها و شیرین ترین ها را به ارمغان آوردی

پس تو را سوگند به مهربانی های بیکرانت

به عشق پاک و نجیبت و صداقت چشمانت با من بمان ...

بمان که لحظه هایم با تو صفای دیگری دارد ... بمان که باران خیلی دوستت دارد ...

با خشم وارد اتاق خوابم شدم ... لگد محکمی به در زدم که باعث بسته شدنش شد،

دنبال ساک دستی مخصوص مسافرتم میگشتم که در با شدت باز شد و نفیسه در چهارچوب در نمایان شد.نفیسه با صدایی که از شدت ترس میلرزید گفت :

شهاب چرا عصبانی می شی ؟

به تندی سرمو بلندکردم و با چشمانی به خون نشسته نگاش کردم دوباره به حرف اومد

بابا ... به من بدبختم حق بده ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تو را از خاطرم بردم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۷
نوول رمان
رمان بلندای شانه هایت
رمان بلندای شانه هایت

دانلود رمان بلندای شانه هایت اثر معصومه خلیلی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان راجب یک مهماندار به نام هلنا و هاوش خلبان هواپیمایی مسافربری که تصادفی با هم انیس میشوند ، دخترک قصه تنهاست و کمی ابلهانه و بچگانه رفتار می کند ، اما پسر با تدبیر و پخته است ، هاوش که بخاطر نقص ظاهریش در بچگی از سمت هم سن و سالان و در بزرگسالی از طرف جنس مخالف زیاد جذاب نبود دچار یک عقده و سرکوب شده و تمام دوران زندگیش را برای انتقام گیری صرف کرده با هلنایی که بخاطر شجره خانوادگیش از سمت همه اقوام طرد شده و بی دست و پاس آشنا میشود ...

خلاصه رمان بلندای شانه هایت

پا تا به سر،دلشوره ام و سراسیمگی و دلواپسی اما ته دلم یک اشتیاق موهوم ناشناخته هم غنج می رود.

آتش به جان ... همه جا را سرک می کشم.

زلال ترین شبنم را از گونه های گل سرخ ...

نمی دانم کدام سیاره،بر می گیرم ، دو مشت خاک از بلندترین قله ها برمیدارم برای بلندای شانه هایت ...

آنقدر توی درس و کار و روابط بی قید با زنها غرق شدم که فراموش کردم زندگی کنم.

اشتباهاتم در مورد ارتباطم با زنها چنان زیاد و قابل تأمّل بوده که به کل فراموش کردم چطور زنی را بیشتر از تنش دوست داشته باشم ...

آنقدر تنوع زن توی *** بوده که بلد نیستم طبع بوالهوسم را سرکوب کنم.

از خیلی جهات ناتوان تر از آنی هستم که یک مکالمه عادی و عاشقانه را تکمیل کنم و به موارد ج*ن*س*ی نکشانم.

آه ... من دلم یک زن میخواد ... فقط یکی که برایم همدم شود ، یار شود ، رفیق گرمابه گلستان شود ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان بلندای شانه هایت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۶
نوول رمان
رمان زیر باران
رمان زیر باران

دانلود رمان زیر باران اثر زهرا ارجمند نیا با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان این رمان در مورد یه دختر با عواطف شکننده و پر از درک زندگی ، مغرور و خوش قلب ، یه پسر با قلب سنگی و غرور بیش از حد ، همراه با جذبه ی منحصر به فرد ، تقابل دو آدم متفاوت ، شروع عشق و دلدادگی ، آدمایی که بلدن حرف دلشون و بزنند ، بلدن عاشقی کنند ، بلدن تکبر و روبرو احساسشون به زانو دربیارند ...

خلاصه رمان زیر باران

جلوی کمد لباسام ایستادم و سریع جین مشکی و مانتوی آبی نفتیم و که شیک و اسپرت بود با مقنعه ی مشکیم برداشتم.

بعد از برداشتن کتونی های مارک آبی نفتیم از کمد مخصوص کفشام آماده شدم و جلوی آینه ی قدی اتاقم ایستادم.

با دیدن خودم لبخندی از سر رضایت رو لبم نقش بست ...

کمی عطر به خودم زدم و با برداشتن کوله ی مشکی رنگم و آیفون خوش دستم از اتاقم خارح شدم

از پله های مار پیچ خونه پایین اومدم و راهمو به سمت آشپزخونه یا پاتوق ماه بانو کج کردم

با انرژی و صدای بلند به ماه بانو سلام کردم و اونم با لهجه ی زیبای جنوبیش جوابم و داد

چند سالی می شد که با شوهرش عمو مسلم خونمون کار میکردن و تو سوییت کوچیک حیاط پشتی هم زندگی میکردن

با عجله از روی میز چیده شده واسه صبحونه لیوان شیر و برداشتم و لاجره سر کشیدم

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان زیر باران

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۶
نوول رمان
رمان سرنوشت تلخ و شیرین
رمان سرنوشت تلخ و شیرین

دانلود رمان سرنوشت تلخ و شیرین اثر الهه احمدی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

قهرمان قصه ما دختری هست که دشواری ها و خشونت های زیادی تو زندگیش داشته از جمله درگذشت ناگهانی مادرش اونم از صدقه سر خیانت پدرش ، زندگی توی خونه ای که زن باباش اجازه ورودش به اون خونه رو با مرگ مادر ستاره گرفته ، در این بین ستاره ی عاشق ما مجبوره که تن به خواسته های نامعقول پدرش بده ، خواسته هائی مثل یک ازدواج اجباری ...

خلاصه رمان سرنوشت تلخ و شیرین

برگشتم و به صورت برزخی بابا نگاه کردم

پایین پله ها ایستاده بود ... انگار شاهد مکالمه ما بوده!

نزدیک آمد و گفت : این چه طرز حرف زدنه ؟

به ثریا نگاه کردم که یکی از ابروهایش را بالا داده بود و با لبخند کج نگاهم میکرد.

صورتم در هم شد ... ثریا : فرهاد من فقط بهش گفتم تو گفتی منتظرت بمونه کارش داری

بابا سوالی نگاهم کرد ... بی تفاوت شانه بالا انداختم و گفتم : بار آخرش باشه با من حرف میزنه وگرنه همین برخورد را از من میبینه.

ثریا مظلوم به فرهاد نگاه کرد و با صدای بغض آلود گفت : فرهاد من دیگه از اینهمه تحقیر خسته شدم تا کی باید تحمل کنم ؟

بابا با مهربونی نگاهش کرد و وقتی سرش را چرخاند و به من چشم دوخت نگاهش خشمگین بود!

این بار چندم بود میسوختم ... چرا هنوز هم این سوختن ها درد داشت؟

قلبم خاکستر شده بود ... نه یخ زده بود ... بابا : ستاره بیا توی سالن کارت دارم

اما من دیرم شده ... با صدای بلند و غیر دوستانه ای گفت : گفتم بیا کارت دارم ...

پوفی کشیدم و وارد سالن شدم و روی مبلی روبرویش نشستم.

بابا گلویش را صاف کرد و گفت : میرم سر اصل مطلب چون هم تو وقت نداری هم من حوصله حرف اضافه ندارم!

گلویش را صاف کرد و ادامه داد ... یکی از شرکام که مرد خیلی خوب و مورد اعتمادیه تو را از من خاستگاری کرده.

چی میگه ؟ چه راه آسونی را برای اینکه من را از زندگیشون دور کند انتخاب کرده!

آره اگر من نباشم راحت تر با همسر و پسرش زندگی می کند.

بی توجه به ادامه حرفهایش بلند شدم و گفتم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سرنوشت تلخ و شیرین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۶
نوول رمان
رمان به رنگ پاییز
رمان به رنگ پاییز

دانلود رمان به رنگ پاییز اثر نگین عظیمی فشی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

درون زندگی هر آدمی رخدادی شکل میگیرد که پذیرشش خیلی دشوار است، زندگی رسم گردون و بگرده و دختر ماجرای ما به رسم قدیمی سرنوشت و روزگار میگردد ، دخترک داستان به رنگ پاییز ما باید خیلی سختی ها را تحمل کند تا پیروز شود …

خلاصه رمان به رنگ پاییز

من را ببخش تابستان ... به این گرمای دلچسبت دل ندادمو به سرعت از روز های داغت گذر کردم

من را ببخش زمستان به سرما عاشقانه ات دل نبستم و با کوچ پرندگان از آغوش برفی ات رفتم

من را ببخش بهار عاشق ترین فصل ظهور ببخش که نو شدنت را ندیدم و از سبزی ات گذر کردم

اما این پاییز لعنتی به من یک عذرخواهی بدهکار است

یک عذرخواهی برای سـقوط برگهایش

یک عذرخواهی برای بید های همیشه مجنونش

برای زوزه ی سرد باد که برگ های خسته را به پنجره میکوبد

برای باران های بی امانش

من هنوز هم دلتنگ تمام عطرهای سرد پاییزی هستم

هنوز هم چیزی در وجودم سوسو میزد که این پاییز تو می آیی

این پاییز از خدا بی خبر به من عاشقانه هایم را بدهکار است

این پاییز یک تو را به من بدهکار است ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان به رنگ پاییز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۶
نوول رمان
رمان فاز تنهایی
رمان فاز تنهایی

دانلود رمان فاز تنهایی اثر ریحانه صدری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان این رمان راجب دختر فرانسوی به اسم ماریا است که به سبب حرفه پدرش که پلیس هست مورد تهدید گروهی از مافیا قرار می گیرد ، او ناچار می شود با امیرعلی که یک پلیس متعصب ایرانی است ازدواج کند و با امیرعلی به ایران بیاید ، اختلاف فرهنگی و عقیدتی این دو شخص پیشامدی به وجود می آورد که خواندنش خالی از لطف نیست …

خلاصه رمان فاز تنهایی

ماریا … ماریا … ماریا

با کلافگی پتو رو از سرش کنار زد فقط یک نفر جرات می کرد بدون اجازه به اتاق او بیاد.
ماریا : تو هیچ وقت آدم نمیشی.

بهار سر خوشان خندید و گفت : مگه فرشته ها هم آدم میشن از کی تا حالا ؟

ماریا : چی میخوای ؟
بهار : پاشو ببینم ناسلامتی فردا داری میری ایران اون موقع راحت گرفتی خوابیدی ... پاشو لباساتو آوردم.

ماریا: چه لباسی ؟
بهار: لباس های مخصوص ایران ... تو که نمیخوای با این لباسهای نیم وجبی بری ایران ...

بعد یه حالت متفکر گرفت و گفت : اینجوری بری یکی میری دو تا بر میگردی.

درسته پسر عمه من تارک دنیاست ولی دیگه نمیتونه از این زیبایی بگذره.

ماریا بالشتش را به طرف او پرتاب کرد و چند تا ناسزا هم به او گفت

در حال حاضر این چیزها براش اهمیت نداشت دوری از وطن و پدرش تنها دوستش بهار براش آزار دهنده بود.

بهار : پاشو ببین چی برات خریدم.

ماریا : یه جوری میگی انگار خودم ندیدم خوبه با هم سفارش دادیم.

بهار : عکسشو دیدی خودشو نو ندیدی که.

هفته پیش از سایت لباس های اسلامی ایرانی چند دست لباس سفارش داده بودند باورش نمیشد او که در خرید لباس اینقدر وسواس داشت …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان فاز تنهایی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۵
نوول رمان
رمان زن قراردادی
رمان زن قراردادی

دانلود رمان زن قراردادی اثر مهری رحمانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان رمان در اصل با همین عنوان توسط نویسنده خارجی لین گراهام نوشته شده است که به همین اسم هم توسط مهری رحمانی با مضمون متفاوت به تحریر درامده هر دو حکایت با فرمت پی دی اف هستند که نسخه اندرویدی که برای دانلود قرار داده ایم رمان خارجی هست که در سایت های مشابه برای فروش گذاشته شده اند و نسخه فعلی آنها کامل نیست ...

خلاصه رمان زن قراردادی

کتاب را بست داشت فکر میکرد که شب بهترین قسمت روز است

نه صدایی نه قانونی نه منعی همه چیز در اختیار خودش بود.

روی زمین دراز کشید بدنش را کش و قوس داد. ماه از پنجره به رویاهایش ریخت.

تلفن زنگ زد

وقتی حرفهام تموم شد با لحنی که رنگ موعظه داشت گفت:

ما دنبال فوق العاده هستیم در حالیکه فوق العاده ای در کار نیست.

نمیدونم چه جوابی دادم ولی خوب میدونم وقتی گوشی رو گذاشت فهمید که به من دروغ گفته چون از تاسف خزیده در صداش بوی یک انتظار سرخورده می اومد.

مطمئنم وقتی که این حرفو زد سوز این انتظار توی چشماش سرخ و مرطوب شده بود

چون در لحن صداش نه تنها حسرت بلکه بغض کهنه ای پس رفته بود ولی نه اونقدر که من نفهمم.

انتظار چیزی چیزی مثل حسی شبیه اتفاقی ساده با طعمی فوق العاده است. …

نسخه خارجی :

داستان درباره دختریست که پدر و مادرش قصد

دارند از یکدیگر جدا شوند, در واقع پدرش آنها را به خاطر دختری جوان ترک کرده و حالا از آنها می

خواهد خانه و مغازه شان را بفروشند و سهم او را بدهند تا با همسر جدیدش بتواند زندگی کند

در واقع گل فروشی مادرش منبع درآمد اندکی برای آنهاست و همین حالا هم نمی توانند از عهده

بسیاری از قبض های شان بربیایند . پدرشان آنها را تهدید کرده که اگر خانه را نفروشند به دادگاه

از آنها شکایت خواهد کرد . اوضاع زندگی آنها بسیار وخیم است . از طرفی نمی‌توانند از عهده

خرج و مخارج زندگی برایند و از طرف دیگر مادرش به خاطر این خیانت پدر بسیار افسرده و غمگین

است . تا جایی که به خاطر اندوه طلاق مریض شده

در این هنگام خواهر دوقلوی او که برای پیدا کردن کار به شهر بزرگتری رفته , بعد از دو هفته با

پیشنهادی شگفت انگیز برمی‌گردد

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان زن قراردادی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۵
نوول رمان
رمان آشوب
رمان آشوب

دانلود رمان عاشقانه آشوب اثر رویا رستمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

ماجرای دختری که به تازگی پدرش را از دست داده ، بهر همین داستان مجبور می‌شه همراه با زن پدرش از زادبومش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این زن پدر برادری داره بس مغرور و جذاب ! هنگامی تو خونه ای باشی که انگ دهاتی بودن بهت بچسبونن ، تو خونه ای که بگن بی سواد ، درد داره ، زیادم درد داره ، اما از یه جایی به بعد کم میاری و …

خلاصه رمان آشوب

هیچ چیزی محض دلخوشی به دیوارش آویزان نبود؛ فقط یک کمد، یک میز و صندلی چوبی و یک تخت خواب!

باید خرید میکرد ... روی تخت نشست ... دو دوتا چهارتا کرد ، باید از حساب کوچک خودش همان حسابی که پول توجیبی هایش را در آن می ریخت کمی پول بردارد برای خرید.

روی تخت دمر خوابید و به همین زودی چقدر دلتنگ بود .

صدای فروزان بلندش کرد ، دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و فورا جلوی در رفت ... در را باز کرد که فروزان مادرانه دستی به صورتش کشید و گفت:

رنگ به روت نمونده ... بیا غذا رو درست کن بخور؛ از صبح که حرکت کردیم چیزی نخوردی!

میدونی که حالم بد میشد ... آره قربونت برم حالا بیا بخور!

شادان گره روسری اش را سفت تر کرد و همراه فروزان از پله ها پایین رفت.

میز ناهارخوری 21نفره ی بزرگ با میز و صندلی چوبی که حسابی و شیک تراش خورده بود نگاهش را کج کرد و اخم نشاند میان ابروانش از فردینی که منتظر نمانده در ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آشوب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۸ ، ۱۹:۵۳
نوول رمان
رمان گندم
رمان گندم

دانلود رمان عاشقانه گندم اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

داستان رمان گندم راجب یک خانواده ثروتمند هست که بیشتر اعضای آن کنار هم زندگی میکنند ، طی اتفاقاتی یکی از اعضای این خانواده به نام گندم متوجه میشود که بچه ای سر راهی بوده، گندم مشکلات روحی پیدا می کند و در طی همین اتفاقات سامان متوجه علاقه قلبی شدید خودش نسبت به دختر عمه اش گندم شده ، اما با یک نامه همه چیز خراب میشود و …

خلاصه رمان گندم

اواخر فروردین بود ... یه روز جمعه ... تو اتاقم که پنجره ش به باغ وا می شد ... روتختم دراز کشیده بودم و داشتم فکرمی کردم!

صدای جیک  جیک گنجیشکا از خواب بیدارم کرده بود ... هفت هشت تا گنجیشک رو شاخه ها باهم دعواشون شده بود و جیک جیکشون هوابود!

رو شاخه ها این ور و اون ور می پریدن و با هم دعوا می کردن ... منم دراز کشیده بودم و بهشون نگاه می کردم!

خونه ما یه خونه قدیمی آجری دو طبقه بود ... گوشه یه باغ خیلی خیلی بزرگ ... یه باغ حدود بیست هزارمتر!

یه گوشش خونه ما بود و سه گوشه دیگه ش خونه عموم و دو تا عمه هام!

وسط این باغ بزرگم یه خونه قدیمی دیگه بود که از بقیه خونه ها بزرگتر بود که پدر بزرگم توش زندگی می کرد!

یه پدر بزرگ پیر و اخمو اما با یه قلب پاک و مهربون!

یه پدر بزرگ پر جذبه که همه  تو خونه ازش حساب می بردن و تا اسم آقا بزرگ می اومد نفس همه تو سینه حبس می شد!

اتاق من طبقه پایین بود که با باغ همسطح بود ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان گندم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۵
نوول رمان
رمان قلب آهنی
رمان قلب آهنی

دانلود رمان قلب آهنی اثر زینب رحیمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد بخت و طالع سه دختر جوان می باشد که با ورود به دانشگاه و اجتماع زندگی آنها تغییر می کند ، دخترانی از جنس آرامش و شیطنت های کودکانه دخترانی که با تغییراتی در زندگیشان به زیبایی های زندگی پی می ببرند ، هر کدام در پی جستجو کردن و یافتن راهی برای خارج کردن زندگی خود از یکنواختی های تلخ و خسته کننده اند ، پس با هم ببینیم که عشق ، تنفر ، بی اعتمادی ، با شخصیت های رمان ما چه کار خواهد کرد …

رمان قلب آهنی

خواب بودم که با صدای جیغ و داد زینب از خواب شیرینم پریدم!

با ترس روی تخت نیم خیز شدم و به اطرافم با ترس نگاه میکردم!

زینب ... فاطی ذلیل شده پاشو دیگه از کلاس جا موندم!

صد بار میگم صبح تا شب نشین به حرف زدن با زهرا ... تو که انقدر خوابت سنگینه ... پس چرا تا نصف شب بیدار میمونی!

اه پاشو دیگه ... اوه خدا به خیر کنه. باز صبح شد و این اجی دیوونه من شروع کرد داد و بیداد کردن!

الحق که اعتباری داره که ازش حساب میبریم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان قلب آهنی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۴
نوول رمان
رمان ناگفته ها
رمان ناگفته ها

دانلود رمان عاشقانه ناگفته ها اثر بهاره حسنی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد ، آشنایی او با جوان در هواپیما و در مورد زندگی خود ، این داستان را شکل می دهد ...

خلاصه رمان ناگفته ها

با تکان هواپیما از خواب پریدم و کتاب روی پاهایم سر خورد و کف هواپیما افتاد!

خم شدم تا آن را بردارم ... ولی کسی که کنار من نشسته بود سریعتر از من خم شد و کتاب را که تقریبا زیر پای خودش افتاده بود برداشت و به دستم داد!

سرم را بلند کردم و با لبخندی از چهره ی جوان و خنده رویش تشکر کردم!

وقتی که من سوار شدم هنوز صندلی کناری من خالی بود!

من تقریبا اولین مسافری بودم که سوار شده بودم و خسته و خواب آلود ... همان لحظات اول خوابم برده بود و متوجه نشده بودم که چه زمانی صندلی کناریم پر شده است!

مرسی ... کتاب را جلوی چشمانش گرفت و جلدش را نگاه کرد و با لبخندی دوباره و به فارسی غلیظ و با لهجه ایی گفت :

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ناگفته ها

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۲
نوول رمان
رمان یغمای بهار
رمان یغمای بهار

دانلود رمان یغمای بهار اثر الف.کلانتری (یاسی) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

دلای ایلیاتی با فرار از بند بند ، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که کوه و سبیی ممنوع ... یک من ، یک تو و دنیایی حرف ... یک کلام ، درد و درد و درد ...

خلاصه رمان یغمای بهار

امروز پنجمین خرابکاریه ... مراسم چهلم خراب شه دودمان همه رو به‬ باد می‬دم ... ‫صدای فریادش آن قدر گویا و رسا بود که صدا از هیچ کس در نمی‬ آمد!

‫معمولا از زمانی که برگشته بود ... صدایش به گوش کسی نمی رسید و‬ ذات کم‬ حرفش با خارج رفتن هم عوض نشده بود.‬

سر همه پایین بود و کسی آتش گرفتن خرمن گندم را گردن نمی‬ گرفت ... دندان قروچه ای کرد و نفرتش از این ملک و خان بودن را سر آن ها‬ خالی کرد.
‫وای به روز کسی که بدونم تموم این خرمن سوزوندنا زیر سر اونه پوستشو میکنم توش پر کاه می کنم بشه مترسک باغ و مزرعه!‬
‫نگاهش روی تک تک رعیت چرخید و بی حرف به طرف سررر سرررای‬ خانه‬ رفت ... ‫در آشپزخانه صدای دیگ های چدن و مس به هوا بود و هرکس‬ مشغول کاری‬ بود!

‫چهلم هدایت خان بود و کل بزرگان دعوت بودند ... ‫بدلیل مرگ ناگهانی پدرش هدایت خان با تلگرافی به ایران بازگشت و جایی‬ باید می ماند که برای رهایی قید خان بازی و ثروت و زمین ها را زد و‬ برای‬ درس خواندن به امریکا رفت!

‫ماه منیر که پشت در اندرونی فالگوش ایستاده بود اما چیزی دستش را‬ نگرفت ... با لب هایی آویزان به سمت مطبخ رفت!

‫چشمش که به مادرش پای دیگ افتاد، با لحنی سؤالی پرسید : گوش وایستادم ولی …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان یغمای بهار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۱
نوول رمان
رمان تقاص
رمان تقاص

دانلود رمان عاشقانه تقاص اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

حکایت زندگی رزا دختری دبیرستانی ، بسیار زیبا و از یک خانواده‌ی مایه دار را با ماجراهایی که برایش اتفاق می‌افتد روایت می‌کند.

خلاصه رمان تقاص

داستان سال ها پیش آغاز شد ، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت.
شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود ، اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد.
باید تقاص پس بدهیم ، هم من هم تو، تقاص گناهی که نکردیم.
با سر و صدایی که از بیرون می اومد به زور چشمامو باز کردم ، آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرشای‬ ابریشمی پهن شده بود.
از تختخواب بزرگ یه نفر و نیمم پایین اومدم و حریری رو که مثل پرده از بالای تخت آویزون‬ شده بود و دور تا دور تختم رو می گرفت مرتب کردم.

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تقاص

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۰
نوول رمان
رمان افسونگر
رمان افسونگر

دانلود رمان عاشقانه افسونگر اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان درباره دختری به نام افسون است که برادری بدجنس ( فرومایه و پست ) دارد که خیلی افسون را اذیت میکند،اما یک روز با پسری به نام دنیل آشنا میشود و عاشق هم میشوند اما بخاطر برادر افسون ماجرا را فاش نمیکنند و افسون میرود و نزد دنیل زندگی میکند تا اینکه ...

خلاصه رمان افسونگر

لوکیشن این رمان لندنه و دلیلش هم این بوده که یه سری مسائل رو اگه توی ایران می نوشتم
پرده دری می شد. اما با توجه به فرهنگ باز اروپایی ها نوشتن این رمان توی فضای اروپا خیلی
راحت تره! اما ... با اینکه لوکشین خارج از ایرانه با وجود تمام سعی و تالش من برخی شخصیت ها
به خصوص شخصیت مرد این داستان خلق و خویی شبیه ایرانی ها داره! البته نه کامل ... چه بسا
که جایی از رمان وقتی که لوکشین عوض می شه می شه تفاوت فضا ، نوع شخصیت ها ، نوع
دیالوگ ها و ... رو حس کرد. خیلی سعی کردم زیاد وارد مسائل جزئی نشم که خوندن رمان برای
افرادی که سن کمی دارن همراه با بدآموزی نباشه! اما نمی دونم تا چه حد موفق بودم ... در هر صورت امیدوارم لحظاتی رو که برای خوندن این رمان می ذارین از دست رفته ندونین و از
خوندش لذت ببرین ... دوستدار همه شما ... هما

آب دهنم رو تند تند قورت من دادم اما این بغض لعنتی دست از سر گلو بیچاره ام برداره ... من موندم چرا خسته نمی ش! همینطور هر شب صبح تا شب و هر شب تا صبح در گلوی من جا خوش! می دونی من بیشتر از این حرف می زنم که میتونی بمیری ولی بازم از رو نرو ... صدای بلند بلند شد:
- امیلی ... مردی؟
سریع خم شدم و در درب کابینت افتادم و باز افتادم ... خدایا از این خونه هاتف ... همه جاش پر از سوسک و کثافته ... هر چی هم میمونی شورم انگار نه جنار! خدایا من از سوسک بدم می یاد! چرا میمیر؟ صدای فردریک اینبار بلند تر از پیش بلند شد:
- امیلی !!! بیام تو اون آشپزخونه هلاکت می کنم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان افسونگر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۸
نوول رمان